×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲  .::.   برابر با : Tuesday, 19 March , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

به گزارش«رهوا».احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود، گویی تنها کسی است که سلطه طالبان را نپذیرفته؛ او از افغان‌های «همه مناطق و قبایل» این کشور خواست تا به او پیوسته و علیه طالبان بجنگند. احمد مسعود اعلام کرد، نیرو‌های مقاومت باید برای این مقصود در ولایت پنجشیر، «آخرین منطقه آزاد» این کشور در حدود ۱۵۰ کیلومتری شمال کابل جمع شوند.

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

احمدشاه مسعود سیاستمدار و فرمانده نظامی و وزیر دفاع پیشین افغانستان بود. او در جنگ شوروی و جنگ‌های داخلی افغانستان نقش مهمی داشت. احمد شاه مسعود در دهه ۱۹۹۰ شاخه نظامی دولت افغانستان را علیه شبه نظامیان رقیب رهبری می‌کرد و پس از غلبه طالبان، نیرو‌های نظامی مخالف طالبان در شمال افغانستان را رهبری می‌کرد. سرانجام مسعود در روز ۱۸ شهریور ۱۳۸۰ (دو روز پیش از حادثه ۱۱ سپتامبر)، بر اثر انفجار دو فرد انتحاری مظنون به ارتباط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در خواجه بهاءالدین ولایت تخار افغانستان کشته شد.

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

مسعود یکی از بهترین فرماندهان جنگ‌های چریکی توانست از حملات ارتش سرخ شوروی و بعد‌ها طالبان دفاع کند و از اشغال پنجشیر جلوگیری کند. بعد‌ها دولت افغانستان به او لقب «قهرمان ملی» داد. او بر این باور بود که مردم افغانستان باید خودشان آستین‌ها را بالا بزنند و خود استقلال ملی را با بیرون راندن تندرو‌های مذهبی و قومیتی به دست بیاورند.

محمدحسین جعفریان که برای تهیه‌ی مستندی، بیش از یک ماه در کنار او بود از عشق او به ادبیات اینگونه می‌گوید: «با شعر فارسی و ادبیات کلاسیک فارسی و با حافظ و سعدی بسیار مأنوس بود و این مرد جزء معدود مردان سیاسی بود علاقه زیادی به شعر داشت. در حوزه شعر فوق‌العاده بود و شاعران معاصر افغانستان را کاملاً می‌شناخت. روزی در خط مقدم جنگ با طالبان بود و در حالی که عملیات را هدایت می‌کرد و این که توپخانه کدام قسمت را هدف بگیرد، ناگهان بحث ما در مورد شعر کلاسیک و سپید بالا گرفت، او خیلی از شعر سپید و شعر نو خوشش نمی‌آمد و من برایش دلایلی آوردم و نمونه‌هایی از شعر سپید افغانستان را خواندم و وی خیلی خوشش آمد و بحث خیلی جدی شد و در عین حال جنگ هم به شدت ادامه داشت و او باید عملیات را هدایت می‌کرد.

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

ژنرال‌ها و فرماندهان نظامی جمع بودند و مرتب اشاره می‌کردند و می‌گفتند: «بحث را تمام کن که «آمر صاحب» باید عملیات را هدایت کند، ولی آمر صاحب ادامه می‌داد و سؤال می‌پرسید و من پاسخ می‌دادم و این بحث تمام نمی‌شد. عاقبت «ملا قربان» را که خیلی به مسعود نزدیک بود، متقاعد کردند به احمدشاه مسعود بگوید بحث را تمام کند، وی نزدیک ما آمد و گفت: آمر صاحب شما به فکر ادبیات هستید نه عملیات، قهرمان ملی افغانستان در پاسخ ملا قربان گفت: مگر نمی‌فهمی که کلکی (تمام) این عملیات از خاطر (برای) ادبیات است.»

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

مهدی یزدانی خرم نوشت: «این عکسِ درخشان ساعد نیک‌ذات است. خودش قصه‌ی این قاب هوش‌مندانه را به تفصیل روایت کرده. داستانِ عکسِ رضا دقتی از احمد شاه مسعود را که راننده بر شیشه‌ی ماشین چسبانده بود و آن‌ها در جاده‌ی درگیر ابر و باران پیش می‌رفتند در افغانستان. امروز که تعفن وارد کابل شده و همه از خیانت ارتشِ بی‌لیاقت افغانستان و بسیاری اُمرای‌شان می‌گویند و کثافتِ آمریکا و روسیه و سکوتِ حضراتِ ما تازه می‌فهمم چرا باید نام شاه‌مسعود بیش از پیش به خاطر آورده شود.

چریکی که قطعن خطا هم داشت در کارنامه‌اش، اما چنان ایستاد که تا امروز مدام با چراغ پی‌اش بگردیم. حالا که کفتار‌ها را گشوده‌اند با دهان‌های قی‌کرده فقط کسانی، چون او که بسیار هم کم شده‌اند می‌توانند «مقاومت» کنند. مذاکره و معاشقه و مصاحفه با تعفن جایی ندارد. مردِ رزمی می‌خواهد و لاغیر. چهره‌ی نگران شاه‌مسعود در قاب دقتی و بعد تبدیل‌شدن‌اش به تکه‌ای از جاده‌ای بی‌انت‌ها در قاب نیک‌ذات چه‌قدر حالا معنا دارد…

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

می‌گویند بی‌چاره ملتی که به قهرمان نیاز دارد، اما به نظرم قهرمان‌ها (نه قدیس‌ها و گوشه‌نشینان بی‌عمل) ملت‌های خود را بر دوش می‌گیرند. اتفاقن خوشا به حال ملتی که هزاران قهرمان دارد. از نویسنده و فیلم‌ساز بگیر تا نظامی و پزشک. قهرمانانی که نمی‌خواهند آرمان‌گرایی کنند بلکه کنار تاریخ‌شان ایستاده‌اند. وسط میدان‌اند. همان‌ها که ابوالحسن خرقانی مردانِ حق می‌دانندشان. در بازار و بین مردم اند، نه در پستو و مشغولِ برشمردنِ گناهان و فضایل خود و دیگران. مدام نام‌ها و چهره‌ها را در این چند دهه محاکمه کردیم و گاه تخریب که بی‌عملی و محافظه‌کاری شد منش‌مان.

جای خالی احمدشاه؛ بیچاره ملتی که قهرمان ندارد

زنده‌گی آدم‌ها را نگاه نکردیم و حداقل خوش‌حال‌ام که این طاعون چینی یک چیز را در ما بیدار کرد، رنج نزدیک‌مان کرده. انگار از اقبال شوم ماست که رنج‌ها از ما ملت می‌سازد. تعفن طالبان این حُسن را داشته که ما به شرق رو بچرخانیم و هم‌زبان‌ها و همسایه‌ی دردخورده‌مان را ببینیم. برای‌شان نگران باشیم و این یعنی نور. یعنی ایران هنوز هست و خواهدبود. آن‌جاده‌ی ابری و فرمانده‌ای که نیست من را نمی‌ترساند، چیزی که رنج‌ام می‌دهد بازی‌ای‌ست که طالبان را دوباره برکشید و حالا این ملت نه به یک قهرمان که به قهرمان‌ها نیاز دارد. مثل ما. شاه‌مسعود چریکی کارکُشته بود و فارغ از آن ادبیات و زبان فارسی را عاشقانه دوست داشت. جمع این دو در این بلاد معمولن به‌ندرت رقم خورده… یادِ او مُرده‌پرستی نیست که میل برای ادامه‌ی راهی‌ست که او پیش گرفت مقابل توحش. در جایی که سر می‌بُرند و تجاوز می‌کنند باید شاه‌مسعود‌ها باشند و لاغیر…»

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.