دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی با انتقاد از سیاست دولت پیشین، فشار حداکثری را جایگزین دیپلماسی کرد، او از توافق هستهای که ایران به آن پایبند بود، خارج شد و تحریمهای فلج کنندهای را علیه تهران اعمال کرد. هدف او این بود که با تضعیف جمهوری اسلامی ایران این کشور را وادار به مذاکرهای تازه در مورد برنامه هستهای و منطقهایاش کند. برخی از آمریکاییهای تندرو تصور میکردند که فشار حداکثری میتواند به یک راه حل دائمی برای مسئله ایران منجر شود و به کلی نظام این کشور را ساقط کند، غافل از اینکه همه اینها خیال بود.
هنگامی که تحریمها گلوی ایران را فشرد و صبر مردم این کشور را لبریز کرد، متحدان ایران حمله به تأسیسات نفتی در عربستان سعودی و سپس به نیروهای آمریکایی در عراق دست زدند. آتلانتیک درباره ترور قاسم سلیمانی مینویسد: سوال اصلی اکنون در مورد اخلاقی یا حتی قانونی بودن این حمله نیست، بلکه پرسش اصلی پرسشی استراتژیک است. سلیمانی سردمدار تروریسم نبود بلکه تنها یک فرمانده فوقالعاده قدرتمند یک دستگاه دولتی به حساب میآمد. ترور او بدون شک چیزی را تغییر نمیدهد. او تنها کارگزار سیاستهای دولتی بود که بدون شک پس از او نیز به سیاستهایش ادامه خواهد داد. تنها دلیل آمریکا برای انجام این کار میتواند تمایل برای آغاز جنگی باشد که واشنگتن فکر میکند در آن پیروز میشود.
آن جنگ چگونه خواهد بود؟ ایران چگونه خواهد جنگید؟ چه کسی اطلاعات دروغگویی مثل ترامپ را راجع به اقدامات و اهداف ایران باور خواهد کرد؟ چگونه وقتی که ترامپ تمام متخصصان را اخراج کرده یا سرویسهای اطلاعاتی را نادیده گرفته میتواند مقامات آمریکایی را همراه کند؟
هیچ نشانهای مبنی بر اینکه کسی در قدرت این سوالها را از ترامپ حتی پرسیده هم باشد، دیده نمیشود چه رسد به اینکه به پاسخ این سوالات فکر کرده باشد. اصلا به نظر میرسد هیچکس در کاخ سفید به عاقبت این اقدام فکر نکرده است، واکنشهای اولیه دولت به طرز حیرت انگیزی مضحک بود.
فقط جاهلان میتوانند ادعا کنند که میدانند در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد، اما پیشبینیای که من مایل به انجام آن هستم این است که به زودی اتفاقاتی رخ میدهد که چرند بودن این اظهارات را ثابت میکند. این حمله هیچ ارتباطی با بازدارندگی نداشت.
ترور سلیمانی فقط به خشونت بیشتر منجر خواهد شد. بدون شک قربانی این حمله فقط آمریکاییهای حاضر در منطقه هستند.
این بحران مانند آزمایش فلز باریم عمل میکند و ماهیت و سلامتی یک سیستم را نشان میدهد. ترور سلیمانی یک رئیس جمهور عجول و مغرور را به همه نشان داد که همه مسائل برای او شخصی است. دولتی که هیچ استراتژی منسجمی را دنبال نمیکند چرا که رئیس آن چنین چیزی را ندارد. در این شرایط، ما واقعا نمیدانیم چگونه در مورد جنگ با ایران فکر کنیم، چه رسد که به پیروزی در آن بیاندیشیم. اصلا به هیچ وجه مشخص نیست که چرا باید در این جنگ تلاش کنیم. با توجه به آنچه گفته شد ترور سلیمانی اشتباه بزرگی بود که احتمالا نتایج آن فاجعهبار خواهد بود.