پایگاه خبری«رهوا».معاونت نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل، معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه و سکانداری سفارت ایران در فرانسه، بخشی از فعالیتهای دیپلماتیک صادق خرازی در سه دهه اخیر بوده است. اما چند سالی است که بهواسطه دبیرکلی حزب اصلاحطلب ندای ایرانیان از قامت یک دیپلمات به کنشگری سیاسی بدل شده است. خرازی گفته است: « آنچه که مسلم است این است که آقای روحانی و آقای جهانگیری نماینده دو دیدگاه متفاوت هستند. در اینکه آقای جهانگیری در دولت دوازدهم مهجور شده و تقریبا عصاره او را گرفته و او را کنار گذاشته اند، تردیدی نیست.»
بخش های مهم این گفتگو را در ادامه خواهید خواند:
*ایران برای رسیدن به این قدرت و امنیت، هزینه های بالایی در طول این ۴۰ سال پراداخته است. حدود ۲۱۸ هزار نفر شهید جنگ تحمیلی، ۵۷۰ هزار جانباز، ۲۱۰۰ شهید مدافع حرم و… بخشی از هزینه ای است که برای امنیت و اقتدار امروز ایران پرداخته ایم. بنابراین جنگ برای کسانی با رعب و وحشت همراه است که تابحال جنگ را ندیدهاند نه برای ایرانیان که تجربه ۸ سال دفاع مقدس را در کارنامه پرافتخار خود دارند. البته عدهای نیز در کشور هستند که صدای نامبارک و نامیمونی را در این کنسرتی که در حال اجرا است از خود در میاوردند و به اصطلاحِ خودشان، نگران امنیت ملی و منطقهای ایران هستند. در حالی که دفاع مقتدرانه نه تنها بحرانی برای امنیت کشور به وجود نمیآورد بلکه خطرات بسیار بزرگی را سر راه کشور قرار میدهد.
*مطابق قانون اساسی، در باب امنیت ملی و سیاست خارجی، تشخیص هویت دفاع مشروع یا مذاکرات مشروط بر عهده رهبر انقلاب است. اگر کسی بر خلاف نظر رهبری و شورای عالی امنیت ملی در زمان جنگ و بحران امنیتی بخواهد اظهارنظری داشته باشد، از دو حالت خارج نیست یا اینکه ناآگاهانه زمزمه کننده منویات دشمن است یا به صورت مشخص و با آگاهی کامل دست به اقدام خیانتآمیز میزند. تعارف نداریم، ما امروز در دوران جنگ هستیم. چیزی به اسم مذاکره با دشمن عهدشکن، امروز در دکترین امنیتی ایران وجود ندارد.
*برخیها معتقدند که در قضیه برجام اروپا فاقد اراده است و برخی دیگر بر این باورند که اروپا فاقد توان کافی برای پایبندی به تعهدات برجامی خود است. برداشت من این است که اروپاییها در تلاشاند تا کاری انجام دهند منتها توان آن را ندارند. در چنین شرایطی وظیفه ما این است که علاوه بر اینکه قدرت خود را به اروپایی نشان میدهیم، به آنها کمک کنیم تا به تعهدات خود عمل کنند. ما نباید اروپاییها را در جبهه دیگری فعال کنیم چراکه عقل سیاسی حکم میکند که اروپا را از دست ندهیم.
*برداشت من این است که ناهماهنگیهای موجود در دولت و افزایش اختیارات طیفی از دولت، از مهمترین عوامل استعفاهای اخیر در دولت است.
*اختلافات داخلی در دولتهای گذشته نیز کم و بیش وجود داشته است البته در دوره آقای هاشمی به دلیل اقتداری که ایشان داشت، تمامی وزرا تا روزهای آخر دولت ایستاده بودند و جالب اینجا بود که پس از پایان دولت سازندگی نیز، اکثر وزرای این دولت صف کشیده بودند تا به نحوی در کابینه دولت آقای خاتمی نیز حضور داشته باشند. البته به این مسئله نیز باید اذعان کرد که در دولت آقای روحانی ناهماهنگی و اختلاف سلیقه میان اعضای کابینه زیاد است. این مسئله در دولت آقای احمدی نژاد به دلیل اقتدارگرایی شخص رئیسجمهور و تحقیر رفتاری وزرا توسط وی بروز و ظهور کرده بود. و موجب شده بود که وزرا توان اداره امور وزارتخانه مربوطه را نداشته باشند. در دوران آقای روحانی اختلاف دیدگاهها است که موجب ناهماهنگیها شده است.
*البته به این موضوع نیز باید اشاره کرد که آقای روحانی در مقایسه با روسای جمهور قبلی به استثنای مرحوم هاشمی رفسنجانی، از انسجام ذهنی و توانایی فکری بالاتری برخوردار است.
*در موارد گذشته که خبر اختلاف نظر آقای روحانی و جهانگیری در رسانهها مطرح میشد، من به شخصه از آقای جهانگیری پرسو جو میکردم که ایشان هر بار این مسئله را رد میکرد. البته در ارتباط با اختلاف اخیر هنوز ملاقاتی با آقای جهانگیری نداشتم تا ببینم ایشان درباره آن اثباتی صحبت میکند یا ایجابی و یا سلبی. به طور کلی آنچه که مسلم است این است که آقای روحانی و آقای جهانگیری نماینده دو دیدگاه متفاوت هستند. در اینکه آقای جهانگیری در دولت دوازدهم مهجور شده و تقریبا عصاره او را گرفته و او را کنار گذاشته اند، تردیدی نیست. در شرایط کنونی هیچیک از ایدههایی که آقای جهانگیری برای اداره کشور مدنظر داشته، در عملکرد دولت قابل رویت نیست. بنابراین اگر من جای آقای جهانگیری بودم، به گونه دیگری تصمیم میگرفتم.
*اصلاحات امروز نیاز به یک پوستاندازی جدی دارد. چند سال پیش که چنین سخنانی را گفتم، عدهای به من تاختند ولی همین افراد امروز حرف بنده را تکرار میکنند. اصلاحات نیاز به یک غربالگری دارد. اصلاحات امروز فاقد برنامه و استراتژی است.
*اینکه اصلاحطلبان یک روز از مشارکت در انتخابات و روز دیگر از لزوم عدم مشارکت در انتخابات سخن میگویند، نشان دهنده این است که در تبیین مبانی خود عاجزند… قدرت رهبری مجموعه اصلاحات طی این سال ها فاقد تصمیمسازی و تصمیمگیری بوده و در نتیجه شاهد نوعی سردرگمی در مجموعه کنشگریهای فعالان اصلاحطلب هستیم.
*نمیشود کنشگران ما در جریان اصلاحات افرادی باشند که هیچ یک از مبانی انقلاب اسلامی را قبول نداشته باشند و در نقطه مقابل نیز نمیشود کنشگری این جریان بر عهده کسانی باشد که اعتقادی به مبانی اصلاحات نداشته باشند.
*از همان روز اولی که بحث نظارت استصوابی در قانون اساسی مطرح شد، عدهای این سخنان را مطرح میکردند و غزل مخالفت میخوانند. گاهی شرط میگذارند، سپس از شرط خود کوتاه میآیند و بعد مردم را تحریک میکنند و وقتی که این حربه جواب نداد بار دیگر از شرط خود کوتاه میآیند. به طور کلی بجای اینکه مسائل را ایجابی ببینند نگاه مردم را سلبی میکنند. بنده نیز نقدهایی نسبت به روند بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان دارم و معتقدم که باید چرخه تصمیمسازی یا احراز صلاحیتی که در شورای نگهبان انجام میشود مطابق مرّ قانون باشد و رفتارهای سلیقگی نقشی در آن نداشته باشد، معتقدم گزارش میدانی و محلی نمیتواند ملاکی برای احراز صلاحیت افراد باشد و این روندها صحیح نیست. این مسائل قابل طرح است اما اینکه ما در آستانه تمامی انتخاباتها چنین مسائلی را مطرح کنیم نه عملی است و نه مردم به این سخنان اهمیتی میدهند.
*این سخنان و ادعاها اصلاحی نیست. ادعای اصلاحی، مذاکره با حاکمیت یا نهادی چون شورای نگهبان برای ایجاد سازوکاری مثبت و ایجابی است نه اینکه ما شورای نگهبان را به طور کامل زیر سوال ببریم و به موضعگیری علیه اصلاحطلبان تشویق کنیم و بعد خودمان گوشهای بنشینیم و مردم را علیه شورای نگهبان تحریک کنیم. باید تلاش کنیم بنا بر تاکیدهای مکرر مقام معظم رهبری، شورای نگهبان طبق مر قانون عمل کند و سلیقگی عمل نکند… الزاما اینگونه نیست که حق انسانها فقط در یک جریان فکری نادیده گرفته شود. شاید کسانی نیز باشند که از دیدگاه نزدیکی به شورای نگهبان برخوردار باشند ولی با مشکلاتی که در ساختار این شورا وجود دارد حق آنها نیز ضایع شده باشد.