مجله خبری«رهوا».روزنامه هفت صبح در گزارشی نوشت: مستند تلویزیونی به نام فرزند انقلاب با موضوع زندگی صادق قطبزاده از شبکه بی بی سی فارسی پخش شده و در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است.
اهمیت قطبزاده به دلیل محوریت او در میان افراد غیرروحانی در ابتدای پیروزی انقلاب است. قطبزاده درمیان نخبگان انقلاب شخصیتی مرموز داشت. همانطور که در مستند دیده میشود فردی بود که تلاش داشت بسیاری از مفاهیم متناقض را در روزهای ابتدایی و بعد از انقلاب را در کنار هم نگه دارد. از این رو به طور مثال می توانست دوستی داشته باشد که خبرنگار سی بی اس کانادا است و هم در رثای مجاهدتهای انقلابی او سخن بگوید.
همین موضوع باعث شده بود که او به شخصیتی مرموز تبدیل شود و همین مساله شناخت او را جذاب میکند. در عین حال نباید از خاطر دور داشت که مستند قطبزاده در بافتی دیده میشود که جامعه ایرانی نشان داده که به شدت خواهان مستندهای تاریخی است.
از مستندهای تاملبرانگیز و تحریف شده شبکه من و تو درباره خاندان پهلوی گرفته تا مستندهای شبکه بی بی سی. البته تلاشهای داخلی درباره قوام، هویدا، آیت الله منتظری تا مجموعههای تاریخی همچون کارهای حسین دهباشی در این سالها دیده شدند.
و اما درباره این مستند، یادداشت عبدالله شهبازی، مورخی که دیدگاه هایی نزدیک به حاکمیت دارد را هم به نقل از کانال تلگرامیاش بخوانید: زمانی که کتاب «کودتای نوژه» را، برای انتشار در دهه فجر ۱۳۶۷، کار کردم قصد داشتم آن را به اولین کتاب از مجموعهای بدل کنم با عنوان کلی «انقلاب اسلامی و توطئه در دهه نخستین». به این دلیل عنوان فوق بر روی جلد و در شناسنامه کتاب درج شد. طبق طرح من «کودتای قطبزاده» باید به دومین کتاب از این مجموعه بدل میشد. اسنادی در اختیارم قرار نگرفت و مجموعه به همان کتاب «کودتای نوژه» محدود شد.
در روزهای اخیر مستند سه قسمتی آقای محمود عظیمایی را درباره زندگی و مرگ صادق قطبزاده با دقت دیدم که در روزهای ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ از بیبیسی فارسی پخش شد.
این مستند شخصیت قطبزاده را بسیار خوب نشان میدهد و تصور میکنم نیازی به تفسیر من ندارد. قطبزاده همین بود که نشان داده شد. سرخوردگیاش نیز عجیب نبود. کسانی از این جنس که پیش از انقلاب فعال بودند، این توهم را داشتند که انقلاب کار آنان بود و کسی مثل قطبزاده، با آن روحیات که مستند به خوبی نشان داده، عجیب نبود اگر به چنین رفتارهای احمقانه و ماجراجویانه دست زند.
سخنان قطبزاده در دادگاه (قسمت سوم مستند) روشن میکند که فکر کودتا را دو سرهنگی که با او تماس گرفتند به وی القا کردند. این دو نفر، که در بازجویی قطبزاده به او گفته شد نظامیان سلطنتطلب بوده و دستگیر شدهاند، درواقع دو عضو سازمان نظامی حزب توده، سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان، بودند.
این کودتا چقدر جدی بود؟ اگر سرهنگ کبیری خود را به قطبزاده نزدیک نکرده و او را تحریک نکرده بود، و قدرت ادعایی سازمان کودتاچی موهومش را به رخ او نکشیده بود، آیا به فکر کودتا میافتاد؟ اگر نبود امکانات موهومی که کبیری برای کودتا در اختیار قطبزاده قرار داد آیا اصولاً میشد از پدیدهای بنام «کودتای قطبزاده» نام برد؟ آیا تلاش کردند که او را نیز بنحوی به کودتای موهوم وصل کنند؟ چرا و با چه انگیزهای؟ اینها پرسشهای بسیار مهم تاریخی است که برای شناخت تحولات پسین جامعه ایران اهمیت فراوان دارد.
کمتر از پنج ماه پس از اعدام قطبزاده، در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، کیانوری و حدود چهل تن از اعضای رهبری و کادرهای حزب توده دستگیر شدند. در اردیبهشت ۱۳۶۲ حزب توده غیرقانونی شد و سایر اعضای رهبری آن و نیز اعضای سازمان نظامی و مخفی حزب توده، از جمله کبیری و عطاریان، دستگیر شدند. سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان در ۸ و ۶ اسفند ۱۳۶۲ و بخش عمده اعضای رهبری و کادرهای حزب توده در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند.
https://rahva.ir/?p=17184