×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 22 November , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
خون حاج‌قاسم چگونه شر آمریکا را کم کرد؟

به گزارش«رهوا»،  بعد از شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس یکی از خطوط اصلی موردنظر رهبر انقلاب در حوزه سیاست خارجی مانند گذشته، اخراج آمریکا از منطقه به‌عنوان سیاست راهبردی جمهوری اسلامی ایران اعلام شد و این سیاست بلافاصله بعد از انتقام موشکی ایران از آمریکا در سحرگاه ۱۸ دی توسط ایشان مورد تأکید قرار گرفت در حالی که فقط پنج روز از شهادت سردار گذشته بود، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم قم سخنرانی داشتند و با بیان این‌که «حالا یک سیلی دیشب به اینها زده شد. این مسأله دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است؛ کارهای نظامی‌به این شکل کفایت آن را نمی‌کند. آنچه مهم است بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام شود. آنها در این منطقه جنگ آوردند. اختلاف و فتنه و ویرانی آوردند. خراب شدن زیربناها را آوردند، البته هرجا قدم گذاشتند در دنیا همین‌طور عمل کردند. ما فعلا منطقه خودمان جلوی چشم ماست. اصرار هم دارند که همین فساد و ویرانگری را نسبت به ایران عزیز و جمهوری اسلامی هم داشته باشند. هی اصرار می‌کنند این مسأله مذاکره و نشستن پشت میز و اینها مقدمه دخالت‌ها و حضورهاست. این باید به پایان برسد. این منطقه قبول نمی‌کند حضور آمریکا را در کشورهای منطقه. ملت‌های منطقه قبول نمی‌کنند. دولت‌های برخاسته از ملت‌ها بدون تردید قبول نمی‌کنند.» سیاست قطعی کشورمان را به این شرح اعلام کردند. از همان زمان هم تحلیلگران معتقد بودند ضرورت اجرای سیاست اخراج آمریکا از غرب آسیا به تأمین منافع ملی کشورمان و سایر کشورها و ملت‌های این منطقه بازمی‌گردد، چراکه از نگاه رهبر انقلاب، حضور و دخالت آمریکایی‌ها در غرب آسیا عامل بحران‌آفرینی، بی‌ثبات‌سازی، ناامنی و اختلاف بوده و این مسأله با همکاری متقابل ملت‌ها و دولت‌های منطقه می‌تواند پایان یابد. به هرحال تاریخ بعد از شهادت حاج قاسم طور دیگری رقم خورد و تحولات مهم و سرنوشت‌سازِ ناشی از اقدام تروریستی دولت آمریکا در به شهادت رساندن سردار سپهبد شهید سلیمانی گام مهمی در تسریع تحولات و بیداری و هم‌گرایی هرچه بیشتر ملت‌ها شد؛ تحولی که می‌تواند پیروزی و دستاوردی تاریخی و اساسی را برای ملت‌ها و شکست و ضربه‌ای بنیادین برای نظام سلطه و دولت آمریکا رقم بزند. ۳۱تیر ۹۹ هم وقتی مصطفی الکاظمی ،نخست‌وزیر عراق به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت،‌ ایشان بار دیگر بر سیاست قطعی اخراج آمریکا تاکید کردند و در اظهارنظری مهم خطاب به نخست‌وزیر عراق گفتند «آنها (آمریکا) مهمان شما را در خانه شما کشتند و صریحا به این جنایت اعتراف کردند که این موضوع کوچکی نیست. جمهوری اسلامی ایران هرگز این موضوع را فراموش نخواهد کرد و قطعا ضربه متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد». البته روز پنجشنبه دوم دی هم که فؤاد حسین، وزیر خارجه عراق به تهران آمد و در محل وزارت خارجه با امیرعبداللهیان، وزیر  خارجه کشورمان گفت‌وگو کرد، بازهم بر یک مسأله کلیدی تکیه داشت؛ خروج نیروهای نظامی آمریکایی از عراق. او در این باره به خبرنگاران گفت درباره خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق ما بر توافقی که طی گفت‌وگوی استراتژیکی که در دور چهارم با آمریکا داشتیم و به آن رسیدیم، تأکید داریم و در این دور از مذاکرات به توافق دوجانبه رسیدیم که آمریکا و عراق، اصل خروج نیروهای نظامی آمریکایی را از عراق تا پایان امسال اجرایی کنند. برای بررسی آخرین وضعیت حضور نیروهای آمریکایی در منطقه بعد از دو سال از شهادت سردار ،سراغ کارشناسان منقطه غرب‌آسیا و بین‌الملل رفته‌ایم که مشروح آنها در ادامه می‌آید:‌

 

صدرالحسینی، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در گفت‌وگو با جام‌جم:

درباره آمریکایی‌ها آدرس غلط ندهیم

 

سیدرضا صدرالحسینی، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در گفت‌وگو با جام‌جم به تبیین آخرین وضعیت حضور نیروهای آمریکایی در منطقه پرداخت که مشروح آن از نگاه‌تان می‌گذرد.
تحلیل شما از وضعیت آمریکا در دو سال اخیر پس از شهادت سردار سلیمانی چیست؟ به‌ویژه این‌که ایران موضوع انتقام اصلی ترور سردار را اخراج آمریکا از منطقه عنوان کرد.
با توجه به نگاه کاملا مکتبی و بلند حاج قاسم سلیمانی نسبت به نظام سلطه، یکی از مهم‌ترین اهداف این شهید مقابله با حضور نیروهای متجاوز بیگانه در منطقه بوده است. با عنایت به این‌که شهید سلیمانی شناخت دقیقی از دشمن داشت و متوجه بود که موضوع تروریسم امروز در منطقه غرب آسیا توسط نظام سلطه و در رأس آنها آمریکا هدایت می‌شود لذا تلاش ایشان هم مبتنی برای این بود که بتواند در گام اول دستان پلید و خون‌آشام تروریسم منطقه‌ای با محوریت داعش را از منطقه کوتاه کند؛ البته دشمنی نیروهای متجاوز آمریکایی همیشه مدنظر ایشان قرار داشت.
به چه معنا؟‌
به این معنا که حاج قاسم نیروهای نیابتی آمریکا و مشخصا تروریست مسلح داعش را خط مقدم نظام سلطه و آمریکا و رژیم‌صهیونیستی می‌دانست و بر این اساس تلاش ایشان مبتنی بر نابودی داعش در حوزه خلافت و در اختیار قرار داشتن سرزمین بود. بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، یک نگاه بلند و چشم‌انداز بسیار ارزشمندی از جانب رهبر معظم انقلاب در قبال انتقام از خون مبارز و انتقام گیرنده از تروریسم مطرح شد. بعد از اقدام بسیار شجاعانه و قهرمانانه موشکباران پایگاه عین‌الاسد که در طول تاریخ آمریکا سابقه نداشت، رهبر انقلاب فرمودند این فقط یک سیلی بود و انتقام واقعی خون حاج قاسم سلیمانی را با اخراج آمریکایی‌ها از منطقه خواهیم گرفت، بنابراین در طول دو سال گذشته افول آمریکا در منطقه کاملا قابل مشاهده بوده است. از سوی دیگر، با توجه به تغییرات حوزه ریاست‌جمهوری آمریکا مشاهده می‌شود امروز آمریکایی‌ها در منطقه غرب آسیا نسبت به دوران گذشته بسیار با شکست‌های مستمری روبه‌رو شده‌اند.
به صورت مصداقی افول آمریکا ناظر بر چه اتفاقاتی در این منطقه بوده است؟
یکی از این مصادیق، فرار آمریکایی‌ها از افغانستان بود به‌رغم این‌که در طول چهار ماه گذشته هنوز برخی از غرب باوران در داخل کشورمان فرار آمریکایی‌ها از افغانستان را باور نکرده‌اند و تصور می‌کنند زیرکاسه آمریکا، نیم‌کاسه‌ای بوده است اما مقامات ارشد آمریکا به ناتوانی نیروهای نظامی خودشان در افغانستان اذعان داشتند. حتی در این ارتباط مقامات کاخ‌سفید کاملا نسبت به موضوع افغانستان اظهار ناتوانی هم از جهت نظامی و هم از نظر مالی کرده‌اند.
این نکته حائز اهمیت است که نگاه به عملکرد آمریکایی‌ها حتی در حمایت از عربستان سعودی و موضوع مهمی همچون یمن نیز شرایطی را پدید آورده که عربستان مجبور شده دست به دامن جریانات انقلابی شود که با انصارا… روابط حسنه دارند و از آنها درخواست کند موضوع پایان جنگ یمن را تسریع کنند. البته هیچ صداقتی در این گفتار آمریکا وجود ندارد اما نشان‌دهنده این است که آمریکایی‌ها از حمایت کشورهای وابسته همچون عربستان نیز در منطقه غرب آسیا عقب‌نشینی کرده‌اند، چراکه متوجه جایگاه خود در این رابطه شده‌اند و می‌دانند چقدر دچار افول شده‌اند.
برنامه جایگزین آمریکا پس از افول در منطقه چه خواهد بود با توجه به این‌که برخی تحلیلگران معتقدند آمریکا به سمت کارهای امنیتی و مشخصا اقتصادی حرکت خواهد کرد؟
به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها با توجه به شکست مستمری که درغرب آسیا با آن روبه‌رو بوده‌اند هنوز این مساله برای آنها لاینحل است به‌رغم این‌که اعلام می‌شود آنها تغییر موضع به منطقه پاسفیک (سازمان همکاری‌های اقتصادی آسیا) را دارند. آمریکایی‌ها نمی‌دانند موضوع غرب آسیا و کشورهای هم‌پیمان خود و شرایطی که در سال‌های طولانی برای آنها به وجود آمده را به چه کسی بسپارند. از این رو نباید آدرس غلط داد که آمریکایی‌ها دیگر علاقه‌مند به حضور در غرب آسیا نیستند یا همه توان خود را به شرق آسیا و پاسفیک منتقل می‌کنند، چراکه این موضوع هنوز در عمل دیده نشده است. البته افراد متعددی در این ارتباط بر اساس ترجمه اندیشکده‌های آمریکایی اظهارنظر کرده‌اند اما در عمل این موضوع قابل رویت نیست، چرا که آمریکایی‌ها مایل هستند در مناطق راهبردی غرب آسیا حضور جدی داشته باشند. ضمن این‌که یک تقابل اقتصادی با رقبای جدید مانند چین و هند را در پیش گرفتند اما از لحاظ راهبردی غرب آسیا هنوز اهمیت ویژه‌ای برای آمریکا دارد.
جایگزین آنها در غرب آسیا چه خواهد بود؟
سعی و تلاش بر این است که بتوانند جریان‌های تروریستی را در منطقه غرب آسیا حاکم کنند که البته تاکنون موفق نشده و در مراحل مختلف با شکست مواجه شده‌اند. شرایط موجود در آمریکا نشان‌دهنده شکست قطعی آمریکا در راهبردهای درازمدت آنها در منطقه غرب آسیاست.
مصداق این صحبت شما درباره شکست جایگزینی نیروهای تروریستی چیست؟
منظور شکست جایگزین نیروهای تروریستی در سوریه و عراق است. هنوز هم بخشی از تروریسم در سوریه مورد تایید آمریکایی‌ها قرار دارد و این غیر از موضوع افزایش فعالیت داعش در افغانستان است.
شما آماری از آخرین تعداد نیروها و مستشاران آمریکایی در منطقه غرب آسیا دارید؟
آمریکا اعلام کرده ۲۵۰۰نیرو در عراق دارد اما واقعیت این است نه کسی این افراد را شمارش کرده و نه می‌توان به آماری که آمریکایی‌ها ارائه می‌دهند اعتماد کرد. آنها خودشان می‌گویند ما ۵۰۰۰ نیرو داشتیم و ۲۵۰۰ نفر از آنها را خارج کردیم اما هیچ دلیلی در ارتباط با خارج کردن آنها وجود ندارد و هیچ‌کس هم امکان شمارش آنها را در پادگان‌های عراق نداشته است. البته تعداد قابل‌توجهی از نیروهای آمریکایی در قطر و بحرین و امارات نیز در پایگاه‌های نظامی این کشورها همچنان حضور دارند.

بررسی حضور آمریکا در ۴ حوزه افغانستان، عراق،سوریه و خلیج فارس

آمریکا در شرق و غرب ایران دیگر حضور ندارد

 

عبدالرضا فرجی راد،استاد ژئوپلتیک و کارشناس مسائل بین‌المللی و سفیر اسبق کشورمان در نروژ و مجارستان در گفت‌وگو با جام‌جم به تحلیل آخرین وضعیت آمریکا در منطقه و بررسی سیاست‌های دولت بایدن در ارتباط با غرب آسیا پرداخت که در ادامه آمده است:

با توجه به این‌که دو سال از شهادت حاج قاسم می‌گذرد و سیاست قطعی ایران، اخراج آمریکا از منطقه اعلام شد، تحلیل شما از وضعیت کنونی آمریکا در این موضوع چیست؟

آمریکا در حوزه پیرامونی ایران در چهار حوزه، نیروی نظامی داشته و دارد. حوزه اول کشور افغانستان است که از آن خارج شد. دومین حوزه عراق بود که آمریکایی‌ها و عراقی‌ها اعلام کردند به‌زودی آخرین نفرات نیروهای آمریکایی نیز از این کشور خارج می‌شوند و فقط گروه مشاوران آنها می‌مانند. حتی وزیر خارجه عراق هم در ایران روز پنجشنبه این خبر را اعلام کرد، بنابراین در حوزه شرقی و غربی ایران می‌توان گفت نیروهای آمریکایی دیگر حضور نخواهند داشت. حوزه سوم مربوط به سوریه است که حدود ۱۰۰۰نیروی آمریکایی در این کشور حضور دارند. البته آنجا فعالیت چندانی ندارند و شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که آمریکا در آنجا حضور دارد، صرفا فشار اسرائیلی‌هاست. در واقع اسرائیلی‌ها در صددند ارتباط ایران را با لبنان قطع کنند به‌ویژه از منطقه‌ای که در بوکمال وجود دارد، از این رو علاقه‌مندند که آمریکا جا پایی در سوریه به‌ویژه در مناطق شرقی و شمال شرقی داشته باشد اما آمریکایی‌ها به هر حال تصمیم گرفتند حضور خود را در آنجا نیز کم کنند. اما چهارمین حوزه که بسیار هم مهم است، خلیج فارس است که آمریکایی‌ها سیستم ضد هوایی خود را از پایگاهشان در قطر و عربستان خارج کردند. عرب‌ها نیز پذیرفتند آمریکایی‌ها به‌تدریج نیروهای خود را کم ‌کنند و به همین دلیل هم مقداری به اسرائیل روی آورده‌اند و در واقع کمبودهای خود را با حضور بیشتر اطلاعاتی و در آینده نظامی اسرائیل تأمین می‌کنند. مانورهایی هم که بعضا برگزار می‌شود به نوعی زمینه‌سازی است و نمی‌خواهند با عجله کاری کنند که اوضاع از کنترلشان به‌ویژه با مخالفت ایران خارج شود.
تهدیدهای اخیر اسرائیل در رابطه با ایران هم در همین پارادایم جایگزینی قابل تحلیل است؟
تهدیدهای اسرائیل در گذشته وجود داشته و در حال حاضر افزایش یافته اما این موضوع بیشتر جنبه فشار به غرب دارد، چراکه آنها می‌خواهند سختگیری‌هایی از سوی غرب علیه کشورمان در مذاکرات انجام شود.آنها‌ اخیرا با اروپا و به ویژه انگلیس و فرانسه بسیار همکاری کرده و توانسته‌اند تا حدودی مواضع فرانسه را در مذاکرات تغییر دهند.
بنابراین در حوزه خلیج فارس هم حضور کمتری را   از آمریکایی‌ها خواهیم دید و اسرائیلی‌ها جای آنها را پر می‌کنند، آمریکا نیز از این موضوع راضی است. این موضوع را ترامپ آغاز کرد و باید هم با رغبت این سیاست را ادامه داد. البته از سوی دیگر عرب‌ها بخشی از کمبودهای خود را از طریق چینی‌ها جبران می‌کنند. کمااین‌که پیش از این چینی‌ها مشغول ساخت یک بندر نظامی‌برای امارات بودند و تا حدودی پنهانی این مسأله را پیش می‌بردند اما وقتی آمریکایی‌ها متوجه شدند به اماراتی‌ها فشار آوردند که این مسأله را از دستورکار خارج کنند و اماراتی‌ها نیز مجبور شدند نظر آمریکا را بپذیرند. بنابراین اماراتی‌ها نیز با دهن‌کجی اعلام کردند که فعلا خرید هواپیمای اف ۳۵ که قرارداد آن را هم بسته بودند منتفی خواهند کرد. حتی سعودی‌ها نیز در زمینه تولیدات مشترک نظامی و حتی موشک‌های قاره‌پیما به سمت چینی‌ها آمدند لذا ترکیبی از اسرائیل و چین در منطقه در حال شکل‌گیری است و شاید کشورهای عربی تصور می‌کنند که این ترکیب بهتر است. البته نمی‌توان گفت که این یک نیروی سه‌جانبه هماهنگ بین عرب‌ها با اسرائیل و چین است چراکه اسرائیل کار خود را می‌کند و چین هم کار خود را با عرب‌ها پیش می‌برد.
وضعیت شکننده آمریکا در خلیج‌فارس چه سابقه‌ای دارد؟
بی‌اعتمادی به آمریکا از زمان اوباما در بین عرب‌ها شروع شد چراکه اوباما زیر بار نمی‌رفت که در ارتباط با ایران از آنها حمایت جدی داشته باشد و مذاکرات را توصیه می‌کرد. ترامپ هم علی‌رغم شلوغ‌کاری و پول‌گرفتن‌های زیاد از اعراب در موقع عمل هیچ اقدامی انجام نداد و عرب‌ها و به‌ویژه سعودی و امارات را در ارتباط با پالایشگاه آرامکو و فجیره تنها گذاشت لذا آنها عکس‌العملی از سوی آمریکا در رابطه با حمایت از خود در مواجهه با ایران ندیدند. در دوره بایدن هم وضعیت روشن بود چراکه در دوره او دولت آمریکا اعلام کرد در رابطه با ایران اقدام جدی انجام نمی‌دهد و حتی اعلام کرد در رابطه با ایران محور کار دیپلماسی خواهد بود.
وضعیت دولت بایدن چقدر در عقب‌نشینی و اصول آمریکا در منطقه غرب آسیا مؤثر بوده است؟
دولت بایدن یک استراتژی مشخص دارد و آن را دقیق‌تر از دولت‌های گذشته آمریکا اعلام کرد. یعنی درست است که تضاد با چینی‌ها از زمان اوباما شروع شد اما خود اوباما نیز فراز و نشیب زیادی داشت و ترامپ هم تا حد زیادی سخت گرفت و تکیه او روی مالیات‌ها بود اما بایدن از همان هفته‌های اول اعلام کرد محور کار بین‌المللی دولتش مبتنی بر تضاد با چینی‌هاست و با بقیه کشورها در دنیا براساس دیپلماسی پیش می‌رود.
با توجه به تضاد آمریکا با چین، آمریکا چطور حضور چین و اسرائیل در منطقه غرب آسیا را به‌جای خود تحمل خواهد کرد؟
این مسأله تبدیل به یکی از گرفتاری‌های آمریکا در منطقه شده است، آنها حتی نسبت به موشک‌های بالستیکی که سعودی‌ها و چینی‌ها با یکدیگر می‌سازند هم حساسیت زیادی نشان می‌دهند و در رابطه با امارات هم این موضوع را نشان دادند. البته جدیدا عرب‌ها نیز بازیگری را یاد گرفته‌اند و وقتی متوجه مخالفت آمریکا می‌شوند تا حدودی عقب‌نشینی و بعد دوباره نقش چینی‌ها را بیشتر می‌کنند. البته عرب‌ها هم از کار اقتصادی و نظامی‌با چین راضی هستند اما با آمریکایی‌ها به‌ویژه زمانی که دموکرات‌ها روی کار هستند دچار تنش و زاویه می‌شوند. ضمن این‌که اساسا دموکرات‌ها با بن‌سلمان رابطه خوبی ندارند. از این رو گرفتاری‌های عربستان با آمریکا بیشتر از گذشته است. بنابراین عرب‌های منطقه نیز یاد گرفته‌اند که جای خالی آمریکا را طور دیگری پر کنند.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.