به گزارش«رهوا».رویکرد طبیعی و البته قدیمی اصلاح طلبان است که با نزدیک شدن هر انتخاباتی شروع به حمله و تخریب شورای نگهبان کنند. امروز هم نوبت ابراهیم اصغرزاده، چهره عصبانی اصلاح طلبان رسیده تا در یک گفتگوی مفصل با سایت حامی دولت «خبرآنلاین» شورای نگهبان را به رگبار ببندد. تفاوت حملات اصغرزاده با دیگر اصلاح طلبان در حمله به این نهاد انقلابی آنجاست که فقط اصغرزاده کمی عصبانی تر است و در پس این عصبانیت، کنترل خود را از دست داده و حرف های خنده دار هم می زند. خوب است در آستانه انتخابات دوم اسفند، حامیان جریان اصلاحات جدای از بررسی عملکرد اصلاح طلبان در چند سال گذشته، اظهارات افرادی نظیر اصغرزاده به عنوان تریبون داران اصلاحات و سردمداران ننگ بزرگی به نام فتنه ۸۸ را بخوانند تا متوجه شوند چگونه این افراد با فرافکنی، از پاسخگویی اعمالشان فرار کرده و در پوشش آزادی خواهی و دفاع از حقوق مردم سنگ خودشان را به سینه می زنند. دقت در اظهارات اصغرزاده نشان می دهد که چگونه با اسم قانون اساسی اصطلاحا زیرآب قانون اساسی را می زنند. همان طور که اصغرزاده اعتراف کرده است جدای از آن دسته اندک حامیان جریان اصلاحات که متاسفانه به این افراد اعتماد دائمی دارند، اقشار خاکستری مردم در نگاه جریان اصلاحات حکم همان میادین مشترک نفت و گاز هستند که برای جذب رای آنان به هر کاری متوسل می شوند.
بخش های مهم اظهارات اصغرزاده را در ادامه خواهید خواند:
*در انتخابات آرای خاکستری در حکم، میادین مشترک نفت و گاز محسوب میشوند که باید بسرعت جذب شود وگرنه رقیبتان آنرا مال خود میسازد. برعکس میادین اختصاصی در سرزمین اصلی که مال خودتان است ودر هر شرایطی میتوانید آنرا استخراج کنید کسی نمیتواند آنرا جذب کند بحث اصلی بر سر میادین مشترکی است که با یک کشور همسایه شریک هستید و باید تمام قد تلاش کنید که این منابع را به طرف خودتان بکشانید.
*سلب مالکیت از حق رای شهروندان نوعی فرایند است که ظاهرا دموکراتیک است و طی آن در جریان انتخابات یک شهروند میپذیرد با اعتماد به یک جریان یا اشخاص معرفی شده یک حزب از حق سیاسی خودش بگذرد و رای خودش را به نام آن جریان سیاسی ثبت نماید. صندوق رای این فرایند را قانونی میکند. اما در ایران این فرایند پیچیدگی دیگری هم پیدا میکند که نوعی واگذاری پلکانی و سلب مالکیت مضاعف از حق مردم است. چرا؟ چون نهاد شورای نگهبان با مداخله بالاسری در اعمال محدودیت و گزینش نامزدها در حقیقت مردم را وادار میکند از میان منتخبان شورای نگهبان دست به انتخاب بزنند. چیزی که بهنظر میرسد با روح قانون اساسی و منطق بنیادین نظر حضرت امام مبنی بر “میزان رای ملت است” در تناقض است.
*شورای نگهبان اختیار پیدا کرده است دست به غربالگری و حذف هر کاندیدایی که خواست بزند به عبارتی مردم را از داشتن نمایندگان واقعی خود محروم سازد و مسئولیت پیامدهای سیاسی چنین اقدامی را نپذیرد. در حقیقت بخش عمده اعتراض عمومی این روزها نسبت به بی توجهی و غفلت مجلس در رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم و یا کنار ماندن از تصمیمات کلان سیاست خارجی و داخلی یا اقتصادی و فرهنگی مسئولیتش متوجه شورای نگهبان است.
*شک نکنید که وضعیت فعلی کشور حاصل سیاست های چند دهه گذشته تمامی محافظه کاران و اصولگرایانی است که در تمامی این سالها بصورت آشکار و پنهان در هسته مرکزی قدرت کشور از جمله شورای نگهبان نقش و سهم اصلی را داشته اند.
*کارآمدی حکومت بستگی به توازنی دارد که میان دو پایه مشروعیت دهنده نظام سیاسی بر اساس قانون اساسی یعنی ولایت و جمهوریت برقرار میشود. این توازن به گونه ای برقرار خواهد شد که نهادهای انتصابی و انتخابی موازی، مقوم و تقویت کننده هم باشند. هم بتوانند کارآ جلوه کنند و مشکلات مملکت را حل کنند و هم موجب ارتقا امنیت و منافع ملی بشوند. اما متاسفانه در این سالها به نظر میرسد بنا به دلایلی موازنه به ضرر نهادهای انتخابی برهم خورده است. یک نهاد مردمی مثل مجلس که باید انحصار تقنین را در کشور داشته باشد، وظایفش را از او گرفته اند و به نهادهای دیگری که انتخابی نیستند مانند «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، «مجمع تشخیص مصلحت»، «شورای عالی امنیت ملی»، «شورای عالی فضای مجازی» و امثال آنها واگذار کرده اند.
*یعنی مجلسی که باید در دفاع از حق حاکمیت ملی در راس امور باشد و انحصارا قانونگذاری کند، اساس آن در موارد مهمی مانند تصویب برجام مورد تهدید قرار میگیرد. وقتی نظرش برایFATF حیاتی است اصلا مورد مشورت قرار نمیگیرد و تصمیمگیری درباره FATF که آینده مناسبات کشور با دنیا به آن گره خورده است به نهاد دیگر سپرده میشود.
*شما یک آمار بگیرید ببینید به چه میزان سرمایه سیاسی و اجتماعی کشور مستهلک شده. ببینید میزان اعتماد عمومی نسبت به اقتدار مجلس و دستگاه قانونگذاری کشور سقوط آزاد داشته است.
*بعضی دوستان میگویند چه احتیاجی است که اصلاح طلبان مثل گذشته دل بسوزانند و هیزم تنور انتخابات بشوند پس بهتر آنکه کنار گود بنشینند تا بلوکهای اصولگرا که دنبال مصادره کل قدرتند خودشان ببرند و بدوزند.
*جامعه ایران به رغم کلیشههای رسمی و پروپاگاندای رسانه ملی، یک جامعه در حال تحول و تحول خواه است، یعنی مطالبات مدرن و برابری خواهانه دارد، دنبال پاسخگو کردن همه مقامات است، دستگاه هاضمه قوی دارد.حرکتهای افراطی و سرنگونی طلب را در خود هضم میکند. بارها اصولگرایان حاکم خواستند صندوق رای را از خاصیت بیاندازند ولی جامعه عکس العمل نشان داد و همه ما غافلگیر شدیم.
*خستگی مردم را قبول دارم، مردم از ناکارآمدی سیستم، از تبعیض ها و نابرابری ها بسیار ناراضی هستند ولی یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که مردم دائما تجزیه تحلیل میکنند و دنبال راه حل عادلانهتر و متعادلتر میگردند. سیاستمداران اصلاح طلب نباید به درمانهای رادیکال در فضای مجازی و توهم ناشی از آن اتکا کنند و بجای درمان اصلاح طلبانه بروند سراغ پله آخر و بگویند خب چون کشور دچار انسداد سیاسی است و مسئولش اصولگراها هستند پس باید قهر کنیم آنهم قهری آشتی ناپذیر.
*همین امروز هم که فضا بسیار بس ناجوانمردانه سرد است اگر رهبران محصور جریاناصلاح طلب و آقای خاتمی، مردم را به حضور دعوت کنند نرخ مشارکت بشکل معناداری جهش خواهد یافت.
*اصلاح طلبان از چند طرف تحت فشار قرار دارند هم فشار تندروها. هم تیغ نظارت استصوابی. هم پاسخگویی به افکار عمومی جهت حمایتشان از دولت روحانی. باید به مردم بگویند که مایلند با غرب تعامل داشته باشند اصلا معنی ندارد که مانند اصولگراهای افراطی غرب ستیز باشند. اساسا پیشرفت و ترقی بدون تعامل با دنیا امکان پذیر نیست. این یک واقعیتی در دنیا است، بدون سازگاری با جامعه بین المللی امکان ندارد بشود کشور را به لحاظ اقتصادی پیش برد و دارای یک اقتصاد توسعه یافته شد؛ خیلی از کشورهای مستقل مثل چین وژاپن، در تعامل با غرب و در سایه داد و ستد با جهان صنعتی غرب توانسته اند به قدرت اقتصادی تبدیل بشوند.