واقعیتهای سیاسی در ایران در حال تحمیل روزافزون خود به رادیکالیسم خاتمی است؛ او که زمانی با ۲۰میلیون رأی یک پدیده در دموکراسی ایران محسوب میشد، حالا حتی در جبهه متبوع خودش اعتبار لازم را برای حضور بهعنوان یک شخصیت محوری ندارد.
در روزنامه معتبری همچون نیویورک تایمز نمی شود مطلب بدون پشتوانه و تاییدیه نوشت. یعنی سابقه ای بوده است که محمدرضا خاتمی و دوستانش به امید تاثیرگذاری نوشته اند ما مطلوب شما آمریکایی ها هستیم و گرنه نوشتن این نکته به صورت علنی در آمریکا چه فایده ای داشته است!؟
آقای هاشمی نه ناطق را میپسندید ونه آقای خاتمی را، زیرا اگر هرکدام از اینها انتخاب میشدند، به معنای ادامه راه او نبود. پس دنبال این بود که یا حبیبی یا روحانی را رئیسجمهور کند. هریک از اینها که رئیسجمهور میشد، آقای هاشمی میتوانست به افکار عمومی نشان دهد که من همچنان نفر دوم کشور هستم.
اطمینان دارم به واقع متوجه نشدهاید چه گفتهاید و گفتههای شما چه تالیهای فاسدی میتواند داشته باشد
خاتمی گفته است: مساله ما انتخابات نیست؛ در کشور با مشکلات بزرگی رو به رو هستیم که باید حل شود. اگر انتخابات را از کل مسائل کشور جدا کنیم، معلوم نیست بتواند قابل حل باشد.
عضو شورای عالی اصلاحطلبان با بیان اینکه اصلاحطلبان باید از مردم عذرخواهی کنند، گفت: اصلاحطلبان باید از مردم عذرخواهی کنند؛ اجابت دعوت اصلاحطلبان توسط مردم منجر به حل مشکل مردم نشده است.
ما هيچگاه كتابهايي را كه آنها نوشتند، از ياد نميبريم. اصلاحطلبان اشتباه بسيار بزرگي كردند و هنگامي كه به مجلس ششم رسيدند، در تخريب آيتالله هاشميرفسنجاني از هيچ كوششي كم نگذاشتند.
قشرینگری است اگر نقد اصلاحطلبان نسبت به عملکرد دولت را صرفاً و اصلاً، داستانی ساده، پیش پاافتاده و غیرمهم تصور کنیم. برخی از اصلاحطلبان به آقای روحانی پیشنهاد کردهاند که در صورت ناتوانی از ریاست دولت استعفا کند.
سخنگوی حزب کارگزاران میگوید: هنوز خاتمی بین شخصیتهای سیاسی موثرترین است
حکومت باید از طرف مردم وکالت داشته باشد تا مالکیت نفت به تودههای مردم برنگردد، صاحب سهام نشوند، نفت برای آنها باشد و پول نفت را خودشان کار کنند و از آن مالیات درآورند و مالیات را به دولت بدهند و دولت از آن مالیات موشک بسازد.