ابراهیم اصغرزاده، از چهره های اصلاح طلب در گفتگو با رورزنامه شرق تمام تلاش خود را کرده تا در پس واژگان اصطلاحا «قلمبه سلمبه» همان حرف ساده سایر اصلاح طلبان را بر زبان بیاورد و آمریکا را به دوقطبی خوب و بد ترامپ و بایدن تقسیم کند و بر همین منطق پیروزی باید را مترادف با هبوبد معیشت مردم ایران مترادف کند. البته که به خباثت های همان اوبامای محبوب بعد از امضای برجام و یا تشکیل داعش اشاره نکرده است. این عنصر پشیمان از تخسیر لانه جاسوسی همچنان مدعی شده است که نه ایرانی ها باید به آمریکا یکپارچه نگری کنند و نه آمریکایی ها به ایران؛ چرا که این کار باعث یک دور باطل و تشدید سوءتفاهم ها می شود!
به گزارش «رهوا»، بخش های مهم اظهارات اصغرزاده را در ادامه خواهید خواند:
*مردم معتقدند وضعیت موجود، محصول سیاست خارجی و روابط بینالملل دولت است. سیاست خارجی و سیاست داخلی، رابطه متقابل با هم دارند و بهصورت ارگانیک همدیگر را تقویت یا تضعیف میکنند. همانطورکه در نظام بینالملل حق از قدرت برمیآید، یعنی متأسفانه هر کشوری که مؤلفههای قدرت بیشتری دارد، میتواند قواعد بازی را در روابط بینالملل به نفع خودش رقم بزند، در داخل کشور هم کسانی که توانایی تعبیر و تفسیر سیاست خارجی را دارند، میتوانند منافع ملی را مطابق با میل خودشان تفسیر کنند و بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی داخلی نیز تأثیر بگذارند. اشتباه آقای روحانی و دولتش از ابتدا این بود که سیاست داخلی و خارجی را جدا از هم میدید. آقای روحانی با چنین تصویری سیاست خارجی را بدون توجه به سیاست داخلی پیش برد و دیدیم که با وجود دستاورد بسیار مهم برجام -بدون توجه به تثبیت آن در داخل- زمینههای لازم را برای الگوسازی برجام در داخل فراهم نکرد. بنابراین برجام دستاورد چندانی در داخل نداشت و با مقاومتهایی جدی مواجه شد.
*انتخابات آمریکا قطعا بر اوضاع اقتصادی ایران اثرگذار است. انتخاب هر کدام از این دو گرایش میتواند موجب نزدیکی یا دورشدن آمریکا به برجام شود و شرایط را برای مناسبات ایران با دنیای خارج سختتر یا آسانتر کند. در دوره اوباما موقعیت برای مذاکرات چندجانبه به وجود آمد و بعد از برجام هم گشایشهایی برای اقتصاد ایران فراهم شد اما رفتار ترامپ کاملا در جهت عکس بود.
*ما و آمریکا راهی جز گفتوگو نداریم؛ منتها این گفتوگو و مذاکره باید از موضع برابر باشد. ضمن اینکه مذاکرهکردن یک ابزار است، قرار نیست وارد مرحله تشنجزدایی شویم. کافی است مذاکره را ابزاری برای جلوگیری از بدترشدن اوضاع، اجرای برجام، بهبود شرایط منطقهای ایران، مسائل زیستمحیطی، تغییرات جغرافیایی- اقلیمی، مبارزه با تروریسمی مثل داعش و مسائل دیگری که میتواند به صورت موردی در دستور کار باشد، در نظر بگیریم.
*متقابلا انتخابات ایران هم بر روابط ایران و آمریکا تأثیر خواهد گذاشت. اگر رئیسجمهور آینده شخصی محافظهکار باشد شرایط را سختتر میکند. در نگاه ایدئولوژیک به سیاست خارجی، آمریکا کاملا یکپارچه دیده میشود و فرقی بین دموکرات و جمهوریخواه نخواهد بود. یکپارچهنگری باعث آمریکاستیزی بیشتر در ایران و تقویت جریانات محافظهکار، بهخصوص محافظهکاران افراطی در آمریکا میشود. در آمریکا هم عدهای میخواهند ثابت کنند که ضدیت مردم ایران با سیاستهای آمریکا از ضدیت ذاتی آنها با آزادی و نهادهای غربی و فرهنگ لیبرالیستی برمیخیزد. این نگرش در هر دو سو دور باطل سوءتفاهمها را تشدید خواهد کرد و شرایط سختتری را پیشروی ما خواهد گذاشت.
*به همین دلیل فکر میکنم رویکارآمدن دموکراتها میتواند فرصت بهتری را فراهم کند تا در انتخابات آینده ایران هم شرایط برای نیروهای میانهرو یا غیراصولگرا به گونهای باشد که بتوانند با معرفی کاندیدا در انتخاباتی رقابتی شرکت کنند.
*اینکه بعد از قضیه انتخابات آمریکا چه اتفاقی میافتد، اهمیت دارد، به این دلیل که اشخاص در نظام بینالمللی تأثیر دارند و وقتی رئیسجمهور آمریکا شخصی مثل اوباما باشد، رفتارش در مقایسه با شخصی مثل ترامپ با کشورهای خاورمیانه متفاوت خواهد بود و ما نمیتوانیم به اینها بیتوجه باشیم.
*این ناسیونالیسم یا ملیگرایی افراطی که ترامپ و دوستانش دنبال آن هستند شرایط را برای کشورهایی که در موقعیت پایینتری قرار دارند، بدتر میکند. البته نه اینکه بگوییم اگر بایدن بیاید بلافاصله برجام احیا میشود و موقعیت ما خیلی بهبود پیدا میکند. برگشت آمریکا به برجام هم احتمالا سختیهای خود را خواهد داشت اما اگر بایدن بیاید محور اصلی برنامهاش دیپلماسی و برگشتن به برجام خواهد بود. سیاست خارجی مبتنی بر دیپلماسی، مذاکره و گفتوگو از موضع برابر، باعث میشود وضعیت اقتصادی و معیشت مردم ما بهبود پیدا کند.
*در بررسی اسناد سفارت آمریکا و در تدوین دکترین امنیت ملی آمریکا به چیزی برنخوردم که معلوم باشد آمریکاییها دنبال تجزیه ایران هستند یا میخواهند کشوری به نام ایران، دیگر نباشد. به نظر میرسد از نظر آمریکاییها، یک ایران یکپارچه هم به نفع آنهاست و هم به نفع همپیمانان و همراهانشان در منطقه. درصورتیکه از نظر روسها ایران یکپارچه خیلی به نفعشان نیست و ایران تجزیهشده به منافع روسیه نزدیکتر است؛ یعنی در کشورهای کوچکتر منطقه بهتر میتواند نفوذ کند.
*اصولگراها هم نگاهشان به انتخابات آمریکا بیشتر از هر چیزی ایدئولوژیک است. تصورشان این است که آمریکا در حال فروپاشی است و یک سرنوشت محتوم در انتظار آمریکاست. …
*درباره عربستان هم کاملا نگاه برد و باختی دارند و نمیپذیرند که با عربستان هم بهمثابه یک کشور مسلمان باید گفتوگو کنیم و به تفاهم برسیم. نگاه آنها نسبت به عربستان نگاه آنتاگونیستی است و بههمیندلیل در اینکه بتوانیم با عربستان بر اساس یک استراتژی یا دکترین منطقهای به تفاهم برسیم و امنیت جمعی در منطقه ایجاد کنیم، با مشکل مواجه میشویم. بههرحال به نظر من با توجه به اتفاقاتی که در شش، هفت سال گذشته افتاده و رأیی که آقای روحانی در سال ۱۳۹۶ با وعده تشنجزدایی از ۲۴ میلیون ایرانی گرفت، برای این بود که او میراث برجام و مزیت گفتوگو با دنیا را در اختیار داشت؛ بنابراین سیاست اعتمادسازی و تعامل، ضرورت قطعی و اجتنابناپذیری بود برای اینکه بتوانیم امنیت ملیمان را در منطقه و نظام بینالملل تأمین کنیم. البته بعدها معلوم شد اعتمادسازیمان با اروپا و حتی با چین و روسیه نمیتواند خلأ ناشی از عدم تعامل اصولی با آمریکا را پر کند. حتی برای اینکه بتوانیم سادهترین تعاملات را با کشورهای منطقه و همسایگان خودمان داشته باشیم، نیازمند این بودیم که با بزرگترین ابرقدرت دنیا یعنی آمریکا تعامل شفاف و روشنی داشته باشیم.