به گزارش«رهوا».دفاع های عجیب و غریب از برجام توسط دولتمردان موضوع جدیدی نیست ولی سخنگوی دولت تحلیلی درباره دیدگاه های ترامپ برای برجام ارائه داده که نه تنها فصل جدیدی از تعریف های عجیب از برجام را رونمایی کرده بلکه حتی رئیس جمهور تندروی فعلی آمریکا نیز به این تندی تاکنون از برجام تحلیل نکرده است.
علی ربیعی که این روزها در آستانه انتخابات با یادداشت نویسی تلاش می کند دیدگاه های انتخاباتی دولت را در رسانه ها جریان سازی کند، از زبان ترامپ تحلیل کرده که ایران در آستانه فلسطین شدن بودن و با برجام نجات پیدا کرد!
سخنگوی دولت در یادداشت خود درباره علت خروج ترامپ از برجام نوشته است: از نظر ترامپ ایران در حال فلسطینی شدن یعنی به اشغال درآمدن و بیرمق شدن بر اثر محاصره و تحریمهایی مشابه غزه بود که برجام آمد و آن فرآیند را معکوس کرد.
اما جدای از اینکه ترامپ چه دیدگاهی واقعا درباره برجام دارد و آیا واقعا محاسبه اصلی او این بوده که شرایط ایران همانند غزه بوده و برجام آن را نجات داده، نکته اساسی اینجاست که مسئولین دولت نیز تاکنون درباره شرایط کشور در پیش از برجام نیز تحلیل های مشابه ای را انجام می دهند. برخی از آنها تحلیل های به مراتب بدتری از ترامپ هم بکار بردند و می توان گفت در این نوع دیدگاه ها اتفاقا با ترامپ همسو و همنظر هستند.
به معنای دیگر در این نوع دیدگاه ها درباره شرایط کشور، برخی دولتمردان بیش از آنکه تحلیل های همسو با دموکرات های آمریکا را داشته باشند، رفتارشان تکمیل کننده جمهوریخواهان بوده است. شاید به همین دلیل است که ترامپ معتقد است و همچنان طمع دارد که امکان توافق بهتر از اوباما با دولت روحانی وجود دارد!
با این وجود علی ربیعی در بخشی از یادداشت خود آورده است: باید پرسید چرا ترامپ خروج از برجام را خدمتی مهمتر از به رسمیت شناسی اشغال جولان توسط اسرائیل، مهمتر از اشغال مجدد و نمادین قدس شریف و جعل عنوان «پایتخت اسرائیل» برای آن و حتی به تعبیر خود «مهمترین» در قیاس با «معامله قرن» میداند. برجام در منظومه تفکر استکباری ترامپ چه ماهیتی دارد که در هر نقطه عطفی خروج از آن عملی قهرمانانه تلقی میشود و از جمله در سخنرانی برای توجیه ترور سردار ملی ایرانیان، ترامپ سعی میکند ردی برجامی برای موشکهای کوبنده عین الاسد بیابد و مدعی شود بدون پول آزاد شده در جریان برجام، ایران نمیتوانست چنین توانی داشته باشد؟ بدون تردید بخشی از علل این برجام ستیزی دیوانه وار را باید در روانشناسی شخصی ترامپ جستوجو کرد. ترامپ هنوز در آستانه تثبیت در کاخ سفید بود که واشنگتن پست به نقل از یک منبع آگاه فاش کرد او در پاسخ به استدلالهای مشاورانش «از کوره در رفت» وبا عصبانیت پرسید چرا باید سیاستهای شکست خورده اوباما در قبال ایران را ادامه دهد و از برجام که آن را «فاجعه آمیز» میداند پشتیبانی کند؟
سخنگوی دولت می افزاید: حساسیت ضد برجامی ترامپ آنقدر بالا بود که رئیس جمهوری در سازمان ملل برای اینکه کمترین روزنههای مذاکره و بازگشت به ۵ بعلاوه ۱ را نبسته باشد، گفت اگر با اسم برجام مشکل دارید به رسم آن بازگردید. ترامپ اما در موارد متعدد از جمله ضمن گفتوگو با وزیر خارجه رژیم صهیونیستی و پس از آن در سخنرانی توجیه جنایت تروریسم و نهایتاً در مراسم شیطانی موسوم به «معامله قرن» نشان داد که مشخصاً با «رسم برجام» مخالف است و نه فقط اسم آن. او بارها گفته است که با نفس توافق و معامله مخالفتی ندارد و بارها مدعی شده خواهان توافقی «بهتر از توافق هستهای برجام» است. اما نوع توافق و معاملهای که ترامپ خود را پرچمدار آن میداند چیست؟ شاید هیچ جا بهتر از طرح موسوم به «معامله قرن» نتوان به کنه و ماهیت «معامله» مطلوب ترامپ پی برد. معامله قرن به تعبیر هوشمندانهای که برخی کارشناسان ژرف نگر گفتند در حقیقت معاملهای نیست که فلسطین و فلسطینیها یک طرف آن باشند، معاملهای است استوار بر غیاب طرف اصلی آن یعنی غیبت خود فلسطینی ها. این معاملهای که فلسطینیها «طرف» آن نیستند بلکه «موضوع» آن هستند. معاملهای است بر سر فلسطین نه با خود فلسطینی ها. معاملهای که برای فهم آن باید به آن کارتون مشهور متوسل شد که ترامپ دست توافق به سوی نتانیاهو دراز میکند و در همان حال پایی بر فرق و پایی دیگر بر شکم فلسطینی سرنگون شده و نقش بر زمین دارد. این وضعیت از دیدگاه ترامپ وضعیت آرمانی برای معامله است. او از همان ابتدا یعنی در همان کمپین انتخاباتی بارها تأکید کرده که نفسهای ایران در حال شمارش بود و چیزی به سرنگونی نمانده بود که اوباما به کمک آن شتافت. به تعبیر دیگر و به کمک عناصر تصویری آن کارتون میتوان گفت که از نظر ترامپ ایران در حال فلسطینی شدن یعنی به اشغال درآمدن و بیرمق شدن بر اثر محاصره و تحریمهایی مشابه غزه بود که برجام آمد و آن فرآیند را معکوس کرد.
در ادامه این یادداشت نیز آمده است: برجام اما آن توافق یکسویه و کاریکاتورگونهای که ترامپ برای فلسطینیها تخیل میکرد، معامله قرن در مفهوم راستین آن بود. حتی جنبه شکلی آن، نفس چینش پرچمها و همجواری با شش قدرت بزرگ جهانی حکایت از یک توافق به راستی بزرگ داشت. اگر تا لحظه قبل از حصول توافق ایران به شکل یک «موضوع امنیتی» و «معضلی جهانی» بازنمایی میشد در لحظه شکلگیری توافق ایران با پشت سر گذاشتن آن اتهامات، از حالت «موضوع امنیتی» به حالت طرف یک معامله بزرگ امنیتی تبدیل شد. قبل از توافق سخن از امنیتی بود که جهان میبایست «به رغم ایران» بدان نایل شود، اما پس از توافق همگان بر امنیتی پای فشردند که میباید از طریق ایران و به کمک ایران و جهان حاصل شود.یعنی آن شش طرفی که به نمایندگی از «جهان» در مقابل ایران قرار گرفته بودند موضع خود را تغییر داده، در کنار یکدیگر و در کنار ایران قرار گرفته و به شکل یک هیأت هفت جانبه، بهطور مساوی و برابرحقوق، خود را در برابر جهان و مطالبه جهانی برای امنیت مسئول و متعهد دانستند. این اتفاقی بود که به تعبیر هوشمندانه رئیس جمهوری در همان زمان همه را خوشحال کرد «به جز صهیونیستها». اسرائیل نمیخواست ایران از حالت موضوع و معضل امنیتی برای جهان عبور کرده و به طرف یک توافق بزرگ جهانی تبدیل شود. امنیتیسازی ایران یک جعل صهیونیستی و یک برساخته بزرگ و دارای کارکرد فراوان بود که اسرائیل نمیخواست به سادگی آن موقعیت را از دست بدهد. ایران به یمن معجزه انتخابات ۹۲ بود که از آن وضعیت تحمیلی خلاص شد. اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و برگزاری این انتخابات در سطح استانداردهای قانون اساسی میتواند کارکردی محاصره شکن به خود بگیرد و حصر دونالد ترامپی را از جغرافیای کشورمان دور کند. نیازمندیم که برای حل مسائل داخلی، خارجی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به انتخابات رجوع و هویت صندوق را حفظ کنیم. همانگونه که در این یادداشت بسط دادم و رابطه انتخابات با عقبنشینی سیاستمداران امریکایی را توضیح دادم برای تحریمشکنی و عقب راندن ترامپ نیازمند صندوقمحور بودن تحولات در ایران هستیم. من فکر میکنم به رغم همه دیدگاهها و نقطه نظراتی که سلایق مختلف بیان کردهاند، حضور در پای صندوق رأی را باید پاس بداریم و سعادت آینده همه ما ایرانیان در پاسداشت صندوقها و مشارکت در انتخابات است. این بار هم باید این راه را پاس بداریم.