محمد اسماعیلی
به گزارش«رهوا».همزمانی ریاست جمهوری جو بایدن با ششماه پایانی دولت تدبیر و امید میتواند آبستن وقایع و رویدادهایی باشد که هزینههای ناشی از توافق هستهای را به میزان چشمگیری افزایش دهد. سخنان اخیر جو بایدن رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، کاملا هریس معاون جو بایدن، تونی بلینکن مشاور جو بایدن و آموس هاچسن دستیار ارشد سابق بایدن درباره بحث بازگشت این کشور به امریکا نشان میدهد که مقامات آینده دولت امریکا همانند سایر مقامات این کشور برآورد و محاسبات منسجمی از طرز تفکر و نوع نگرش برخی دولتمردان کشورمان در عرصه سیاست خارجه و کیفیت رویارویی با امریکا دارند و بر اساس محاسبات جامع خود از طرف مقابل مهرههای شطرنج خود را جابه جا میکنند.
در آخرین موضعگیری آموس هاچسن، دستیار ارشد سابق بایدن میگوید: «بازگشت به برجام در اولویت دستور رئیسجمهور بعدی امریکا خواهد بود و بایدن قصد دارد بلافاصله بعد از در اختیار گرفتن قدرت آن را در زمان کوتاهی پیش ببرد. بایدن همچنین به دنبال برخی تغییرات در برجام مانند تاریخ انقضای آن است.»
همزمان با ابراز علاقه دموکراتها برای بازگشت به برجام، رئیسجمهور، وزیر خارجه، سخنگوی دولت و سایر مقامات ارشد دولت نیز با بیان برخی از پیششرطها نسبت به چنین مسئلهای ابراز تمایل کردهاند.
پرسش اساسی این است که دولت جدید امریکا چرا اصرار بر بازگشت به برجام دارد و هدف از طرح چنین موضوعی چیست؟
محاسبات امریکاییها نشان میدهد شرایط کنونی بهترین زمان برای امتیازگیری جدید از ایران تحت عنوان «بازگشت به برجام» است، به زعم آنها ۱- مشکلات اقتصادی- معیشتی دستساز بستر نارضایتیهای عمومی را گسترش داده و حاکمیت سیاسی ایران تحت فشار است، ۲- طیف دلخواه دموکراتها که «مذاکره پذیر» هستند در ایران روی کار است، ۳- طرف ایرانی برخلاف سال۹۲ برگهای قابل توجهی برای چانهزنی در صورت آغاز مذاکرات جدید هستهای، مانند غنیسازی ۲۰درصد، رآکتور آب سنگین اراک، ۳۰ هزار سانتریفیوژهای نداشته و سایت فردو هم تعطیل است، در دست دارد.
۴- پیشنهاد بازگشت به برجام تحت شرایطی صورت میگیرد که دموکراتها تصور میکنند جریان مورد علاقه آنها در ایران تحت فشار افکارعمومی است و مردم به این باور رسیدهاند که این طیف سیاسی «ناتوان و ناکارآمد» است و باید برای احیا و تقویت جایگاه اجتماعی-سیاسی آنها در ششماه پایانی و لو به صورت نمادین و تبلیغاتی وارد فاز توافق و برداشتن بخشی از تحریمهای ضدایرانی تلاش کرد.
۵- امریکاییها از نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ ایران هراس دارند. ادامه شرایط موجود که حاصل توافق هستهای و ناتوانی اجرایی- مدیریتی بحث برانگیز دولت است، احتمال روی کارآمدن نامزد جناح رقیب را بیش از هر زمان دیگری مطرح میکند و این برای امریکاییها مطلوب نیست که با دولتی پای میز مذاکره بنشینند که روی حقوق و منافع ملی «معامله ناپذیر» است. امریکاییها معتقدند جای ضرر را از هر جایی که بگیرند، منفعت است، اگر چه به گفته جان کری، دموکراتها براساس مینگذاری برجام، طرح خروج از برجام و فعالسازی مکانیسم ماشه را روی میز داشتند، اما دونالد ترامپ در زمان نامناسبی که باعث تضعیف جریان غربزده در ایران و تقویت جریان رقیب شد، اقدام به این کار کرد و باید آب رفته را به جوی بازگردانند.
۶- به باور جو بایدن و همفکران، حاکمیت سیاسی کشور با توجه به اوضاع تحمیل شده اقتصادی، روانی و سیاسی توسط جریان غربزده داخلی، با تشدید فشارهای دستساز داخلی چنانچه به درجه اضطرار برسد به ناچار تا قبل از انتخابات ۱۴۰۰ تن به امتیازدهی و ترمیم متن برجام خواهد داد. دموکراتها همانند برخی از داخلیها اصرار دارند «برجام» به عنوان یک الگو برای «استانداردسازی رفتار ایران» مخدوش نشود تا بستری باشد برای آغاز مذاکرات موشکی– منطقهای چراکه تخطئه الگوی برجام به معنای پایان یافتن مسیر هموار شده برای «نظاممندسازی رفتار ایران» است.
در مقابل تز جو بایدن و همفکرانش، اولین آنتی تز باید قطع پالسهایی باشد که از سوی مقامات رسمی و غیررسمی داخلی به صورت صریح به طرف امریکایی منتقل میشود. اینکه صراحتاً وزیر خارجه کشورمان بین بایدن و ترامپ تمایز قائل میشود و رئیسجمهور کشورمان نسبت به مذاکرات جدید ابراز تمایل میکند، میتواند امریکاییها را به صحت و صائب بودن محاسباتشان مطمئنتر کند.
پیش از ارائه هر نکتهای باید توجه داشت کنوانسیون حقوق معاهدات۱۹۶۹ اشعار میدارد که لازمه بازگشت به توافقنامه بینالمللی با پرداخت خسارتهای اقتصادی، سیاسی و تجاری احتمالی است. بنابراین پیششرط حداقلی بازگشت امریکاییها به برجام، برداشته شدن تمام تحریمهای هستهای و غیرهستهای، پرداخت ۲۵۰میلیارددلار هزینه مستقیمی که محمدجواد ظریف از آن نام میبرد، حذف مکانیسم ماشه و اصلاح چهارگانه حل و فصل اختلافات موجود در برجام که امریکا- اروپا بر اساس آن بارها برجام را نقض کردند و ۹بار پرونده نقض قطعنامه ۲۲۳۱ توسط ایران را بر پایه آن به جلسه شورای امنیت سازمان ملل بردند.
اگر چه بارها عنوان شده که بهترین زمان برای توقف نقض برجام توسط امریکا- اروپا، همان روز خروج دونالد ترامپ از برجام برای توقف تمامی تعهدات اولویت دار بود، بااین حال باید در قالب پیش شرط بازگشت امریکا به برجام نسبت به سایر حفرههای دیگر برجام چاره اندیشی کرد از جمله «نبود ضمانت اجرای طرف مقابل جهت اجرای تعهدات»، «تعهدات کلی، مبهم و قابل تفسیر امریکاییها در متن در مقابل تعهدات منجز، عینیو متقنایران»، «تفسیرپذیر بودن متن برجام»، «فرایند غیرواقعی و یکجانبه بودن سهمرحلهای رفع اختلاف برجام»، «تصریح بر بازگشتپذیر بودن تحریمها و ابزارهای فشار غرب در متن علیه ایران و فقدان پذیرش یا تصریح بازگشتپذیر بودن اقدامات ایران در آن»، «اصل متناظر بودن اقدامات دو طرف مذاکره»، «نبود تضمین کافی از سوی امریکاییها برای اجرای تعهدات خود»، «فقدان مجازات کافی و بازدارنده برای طرف مقابل در صورت نقض یا تخلف از متن برجام.»
کارنامه و عملکرد بحث برانگیز در مصداق برجام و حذف برگهای مهم چانه زنی که در مذاکرات بین سالهای۹۲ تا۹۴ منهدم شد و پیامدهای اقتصادی، روانی و معیشتی گسترده حاصل از آن طی سهسال اخیر، اثبات میکند که اعتماد مجدد به یک طیف سیاسی میتواند تجربه خسارت محض توافق هستهای را تکرار کند و عقلایی است که پیش شرطهای بازگشت امریکا به برجام موکول به بعد از انتخابات۱۴۰۰ شود، اگرچه انتظار میرود بر اساس مدل رفتاری یک جریان سیاسی طی ششماه باقیمانده از دولت، تولید تعمدی مشکلات اقتصادی نظیر گرانی، تورم، بیکاری و رکود به صورت شبکهای با هدف وادارسازی حاکمیت برای پذیرش بازگشت بدون هزینه امریکا به برجام به اوج خود خواهد رسید.
https://rahva.ir/?p=19315