به گزارش«رهوا».شاید قبلترها کمتر به چشم میآمدند، اما امروز که دوباره چالش میان ایران و آمریکا به اوج خود رسیده است، صاحبان ایده کوتاهآمدن، دوباره به چشم میآیند؛ کسانی که به روشهای مختلف نهتنها تامینکننده منافع ملی ما و کمککننده به حل چالش و پایان درگیری میان ایران و آمریکا نیستند بلکه باعث افزایش فشارها، تشدید تحریمها و حتی افزایش اثربخشی آنها میشوند.
ناچاریم بگوییم در کشور کسانی هستند که هر بار میان ایران و آمریکا چالش بالا گرفته، رای به عقبنشینی دادهاند، حالا عقبنشینی میتواند مصادیق مختلفی هم داشته باشد؛ یکبار معامله یک طرف است، بار دیگر توافق نسیه و یک بار هم آغاز مذاکره زیر فشار و تهدید و زور. این جماعت یک بار در سال ۹۱ با القای اینکه در آستانه جنگ نظامی و فروپاشی اقتصادی قرار داریم، همچون موریانه پایههای مقاومت دربرابر آمریکا را خوردند و حالا هم با جلوآمدن ترامپ پا پس کشیدهاند که یا مجبوریم با آمریکا بجنگیم یا تن به مذاکره دهیم. ناگفته نماند که مدافعان این ایده الزاما متعلق به یک پایگاه سیاسی و اجتماعی نیستند و حداقل دو یا سه خاستگاه دارند، اما به هر حال نتیجه سخن و عملشان یکی است.
اول: برخی اصلاحطلبان رادیکال سالهاست مدافع سرسخت مذاکره و کنار آمدن با آمریکا هستند و میگویند در هر حالتی باید با نمایندگان این کشور سر میز مذاکره نشست و نظر آنها را تامین کرد، وگرنه راهی جز جنگ در مقابلمان نیست. مصطفی تاجزاده از مدافعان این نظریه است و میگوید در شرایط تحریم اقتصادی چارهای جز در پیش گرفتن یکی از این دو مسیر نیست. تاجزاده دکتری تراشیدن علت برای همه بدبختیهای عالم در جریان دوری از آمریکا و تقابل با سیاستهای این کشور دارد و در این مسیر از هیچ تلاشی مضایقه نمیکند.
تاجزاده در این مسیر تنها نیست، برخی اعضای اصلی حزب اتحاد ملت هم کنار او هستند. هفتهنامه صدا ارگان رسمی این حزب هفته گذشته خود را به سمبل این ماجرا تبدیل کرد و آنقدر علنی به دفاع از این ایده پرداخت که تنها چند ساعت بعد از انتشار به علت حرکت خلاف منافع و امنیت ملی کشور توقیف شد. صدا «دوراهی جنگ و صلح» را بهعنوان تیتر اصلی خود انتخاب کرد و با به نمایش درآوردن ناوهای آمریکایی گام مهمی در القای ترس به مردم جامعه برداشت. ارگان رسمی حزب کارگزاران که البته سعی میکند کمتر در کنار این جریان قرار بگیرد، اما هفته گذشته به نوعی مذاکره برد- باخت آمریکا با ایران را تنها راه باقیمانده برای ایران پیش از جنگ به توصیف درآورد و به قلم احمد نقیبزاده آن را تئوریزه کرد.
این پازل اما با اظهارات اخیر حسین موسویان، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای در دوران اصلاحات کامل میشود. روزنامه ایران در هفته اول اردیبهشتماه یعنی همان زمانی که موضع عدم تمدید معافیتهای تحریمی خریداران نفت ایران داغ بود، به قلم موسویان یک صحنه وحشتناک و سراسر ترس را پیشروی ایران قرار میدهد و میگوید هرچه سریعتر باید با ترامپ وارد مذاکره شویم، وگرنه معلوم نیست چه خواهد شد. او تلاش میکند ترامپ را جدای از بولتون، پمپئو، نتانیاهو و بنسلمان و بنزاید معرفی کند و بگوید این تفاوت باید مبانی ورود به مذاکره باشد. در همین ایام هم البته عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات با توئیت خود که میگفت «زمان مذاکره و استفاده بیشتر از دیپلماسی عمومی فرارسیده است» تلاش کرد ایده مذاکره با ترامپ را تقویت کند.
دوم: این گروه را «ما منتظران جو بایدن» نامیدهام؛ اصلاحطلبانی که تا پیش از این گمان میکردند گزینه نهایی دموکراتها برنی سندرز است و حالا امید دارند که با آغاز کمپین انتخابات معاون اوباما و پیروزی احتمالی وی در انتخابات ۲۰۲۰ مسیر مذاکره و تعامل با آمریکا باز شود. این گروه اقدامات خارقالعادهای انجام میدهند؛ مثلا از ۱۰ هزار کیلومتر دورتر از واشنگتن و نیویورک به استقبال ورود جو بایدن به انتخابات آمریکا میروند و او را عکس جلد روزنامه خود میکنند.اینها بهواقع کسانی هستند که در سطح کلانتری آمریکاییها را خوب و بد میکنند. اینها ترامپ و بوش و دیگر جمهوریخواهان را دیوانه توصیف میکنند و اوبامای اتوکشیده را اهل تعامل و توافق آن هم از نوع «برد- برد»ش میدانند و احتمالا همچنان امضای کری را یک تضمین و به مردم توصیه میکنند که استخوان لای زخم باقی بمانید تا یک سال و نیم دیگر که انتخابات شود، دموکراتها ببرند و ایران از این گرفتاری خارج شود.
سوم: دارودسته محمود احمدینژاد که اخیرا محمد سرافراز نیز قطعهای از پازل آنها شده، گروه سومی هستند که کشور را در آستانه فروپاشی و جنگ تصویر میکنند. رئیس سابق صدا و سیما که امروز به نقطه مشترکی با بهاریها رسیده و آن دلخوری از سپاه پاسداران است، اخیرا با یکی از رسانههای محمود احمدینژاد به گفتوگو نشسته و اینگونه اظهارنظر میکند که در اثر سوءمدیریت داخلی کشور تضعیف شده و آمریکاییها هم آمادهاند تا بعد از ماه رمضان به ایران حمله کنند.
این سه گروه با توصیفات گفتهشده از مسیرهای مختلف به یک نقطه میرسند و آن نقطه جایی نیست جز آنجا که باعث تشدید فشارها و تحریمهای ایران میشوند. آنها اولا در بدنه کشور نسبت به آمریکا تردید ایجاد میکنند و با این دودستگی وحدت در مقابل اقدام آمریکا را به هم میریزند، ثانیا آنها وحدت رویه امروز مسئولان در ایستادگی و فشار به طرف غربی برای اجرای تعهدات برجامی را هم هدف گرفتهاند و با نظریهپردازیهای خود در این میان گسست ایجاد میکنند، ثالثا آنها به دشمن گرا هم میدهند که در ایران برای مقابله و ایستادگی در مقابل شما وحدت و یکدستی وجود ندارد و از این مسیر آمریکا را به تاثیرپذیری فشارها امیدوار میکنند.
کاربران شبکههای اجتماعی در برابر #کاسبان _ ترس
گزارش روز یکشنبه «فرهیختگان» با عنوان «کاسبان ترسفروشی» همانطور که انتظار میرفت، بازخوردهای زیادی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به دنبال داشت؛ بازخوردهایی که عمدتا با هشتگ #کاسبان_ترس به چشم میآمد. این موضوع حکایت از آن داشت که مدافعان این ایده کم نیستند و هریک از آنها از زوایهای متفاوت به آن مینگرد.
گروهی سناریوی جنگ- مذاکره را به بهرهبرداریهای سیاسی انتخاباتی گره زدند و آن را تلاشی برای پر کردن سبد آرای این افراد خواندند؛ سبدی که روزی با ترس فلان رقیب انتخاباتی، روزی با ترس از دیوارکشی در خیابانها، روزی دیگر با ترس از عدم امضای برجام و روز دیگری هم با ترس از جنگ پر میشود. براساس این نگاه، طیف کاسب ترس عمدتا هر بار در بزنگاه انتخاباتها از نمد جنگ برای خود کلاهی دوختهاند و بر خر مراد سوار شدهاند. گروهی دیگر آن را ابزاری برای توجیه مجموعه ناکارآمدیها در بلبشوی اقتصادی کنونی کشور تلقی کردند و گزینه نسبت دادن نوسانات اقتصادی به تهدید جنگ از سویی و ایجاد مطالبه مذاکره مجدد برای بهبود اوضاع و پیشگیری از جنگ را سناریوی تکراری و نخنماشدهای دانستند که یک بار توسل به آن، برجام را با همه خسارتهایش روی دست کشور گذاشت.
در این میان البته یک سوال جدی هم مطرح است که هنوز پاسخ روشنی از سوی حامیان مذاکره به آن داده نشده.
اساسا مگر برجام سایه جنگ را از کشور دور نکرده بود و اگر پاسخ مثبت است، چرا برای جلوگیری از جنگ دوباره حرف از مذاکره به میان آمده و تکرار بازی جنگ مذاکره برای چیست؟گروهی دیگر سفر ناگهانی پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به عراق و تلاش برای انتقال پیام «گزینه جنگ روی میز نیست» به تهران از مجرای دولت عراق را دستاویز تاختن بر جریان کاسبان ترس قرار دادند و یادآور شدند که اساس این سفر و اظهارنظرهای سایر مقامات آمریکایی طی روزهای گذشته با همین مضمون، برای کاستن از تنشها بوده و درست در چنین شرایطی برخی همچنان بر طبل دوقطبی مذاکره- جنگ میکوبند. آنچه در ادامه میآید، تنها بخشی محدود و مشتی نمونه خروار از واکنشهای مجازی در برابر جریان کاسبان ترسفروشی است.
توجیه ترس
صورتبندی ارائهشده از آرایش جریان کاسبان ترس واکنشهای منفی قابلتاملی را هم به همراه داشت. شتابزدهترین واکنش را شاید بتوان از آن سردبیر روزنامه سازندگی دانست.
قوچانی ساعاتی بعد از انتشار فایل الکترونیکی روزنامه دستبهکار شد و در پستی اینستاگرامی بعد از یک دو جین بد و بیراه به گردانندگان «فرهیختگان»، منتقدان خود و همفکرانش را یاران واقعی ترامپ دانست و نوشت که برخلاف آنچه گفته شده، اصلاحطلبان در خط مقدم دفاع از ایران هستند. کمر استدلال در این نوشته کوتاه آنجا شکست که قوچانی منتقدان برجام را عامل وضع موجود دانست و مدعی شد این آشی است که آنها پختهاند.
گویی این منتقدان بودند که در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده شرکت کرده، برگههای رأی را به نام ترامپ به صندوق انداخته و او را در صدر کاخ سفید نشاندهاند. استدلال مرکزی این متن اما ناظر به یک ایده بود؛ اختلافافکنی میان دشمن. بماند که هیچ توضیحی هم در اینباره داده نشده بود که مثلا ترامپ چرا باید به خاطر ایران، گروه B را دور بزند و مذاکره با ایران چه آورد بخصوصی برای او به دنبال خواهد داشت تا بصرفد که بولتون و پمپئو و باقی رفقا را نادیده بگیرد؛ کسانی که اتفاقا به خاطر تند نبودن مواضع قبلیها نسبت به ایران به میزان کافی، جایگزین آنها شدهاند. جواد امام، فعال سیاسی اصلاحطلب هم ترجیح داد دوگانه جنگ- مذاکره را اینطور صورتبندی کند که در یک سوی آن مخالفان برجام و کاسبان تحریم که حاضرند به خاطر منافعشان کشور را به آتش بکشند نشستهاند و سوی دیگرش مخالفان جنگ و طرفداران آرامش.
امام همچنین در گفتوگویی در اینباره گفت: «این دست افرادی که چنین مطالبی را منتشر میکنند، خودشان جزء کاسبان تحریم هستند؛ همان افراد بزدلی که در دوران دفاع مقدس از جبههها فراری بودند و امروز به دنبال این هستند که کشور را به ورطه جنگ و نابودی بکشانند.»
رئیس دفتر رئیس بنیاد باران البته توضیح نداد که پیشکش کردن مولفههای قدرت به طرف مقابل اساسا چه میزان میتواند در جلوگیری از جنگ کارآمد باشد و اگر هست چرا در برجام تاثیرگذار نبود و حالا سه سال بعد از برجام چرا همچنان او و باقی رفقا سایه جنگ را بر سر خود حس میکنند؟مصطفی تاجزاده هم با بازنشر تصاویری که به نظر میرسد مربوط به یکی از شهرهای جنگزده سوریه باشند، بدون اشاره به توانمندیهای نظامی ایران تلاش کرد اینطور القا کند که ایران بعد از جنگ به یک ویرانه تبدیل خواهد شد. عبدالرضا داوری، از سیاسیون نزدیک به رئیسجمهور سابق اما از زاویهای دیگر سعی کرد با کاسبان ترسفروشی مرزگذاری کند. داوری با انتشار توئیتی تسخیر سفارت آمریکا توسط اصلاحطلبان و چپیهای خط امامی سابق را علتالعلل همه بحرانهای کشور در ۴۰ سال اخیر دانست و در اشارهای کنایهآمیز با بیان اینکه نه باید از مذاکره با آمریکا بترسیم و نه از سر ترس با آمریکا مذاکره کنیم، مدعی شد رابطه با آمریکا منافع نامشروع انگلیس، اروپا، رژیم صهیونیستی و سعودی را تهدید میکند. غلامحسین کرباسچی هم بدون هیچگونه استدلالی موارد یادشده در این گزارش را یکسره دروغ دانست و گفت اساسا این قبیل مطالب ارزش خبری و روزنامهنگاری ندارند.
پیوند اصلاح طلبان و احمدی نژادی ها در کاسبی ترس
موضوع مذاکره با آمریکا در روزهای اخیر و حتی بعد از موضعگیری قاطع مقامات رسمی کشور از جمله رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، همچنان در دستور کار افراد و گروههای یادشده قرار دارد، بهصورتی که از هر محملی برای بیان ایده و نظر خود استفاده میکنند و در این بین حتی ابایی از سانسور رئیسجمهور هم ندارند.
زمانی که حسن روحانی با فعالان سیاسی دیدار کرد و در پاسخ به نظر دو تن از اصلاحطلبان (که ظاهرا علی شکوریراد و فیاض زاهد بودهاند)، مخالفت جدی و سرسختانه خود با مذاکره را ابراز داشت، رسانههای نزدیک به دولت بهویژه همانهایی که سنگ مذاکره با آمریکا را به سینه میزنند، ترجیح دادند این بخش از اتفاقات جلسه یادشده را سانسور کنند یا حداقل به حاشیه ببرند تا حتیالامکان نام و ردی از این نظر و موضع قاطع حسن روحانی برجای نگذارند.
آنچنانکه «فرهیختگان» روز بعد از نشست رئیسجمهور با فعالان سیاسی کسب اطلاع کرد، در میانه مراسم و زمانی که نوبت به صحبتهای دبیرکل حزب اتحاد ملت میرسد، او درباره نگرانیها از وقوع جنگ سخن میگوید و تلویحا راه تعامل را گرهگشای این چالش عنوان میکند، از طرفی این موضع از سوی فیاض زاهد با صراحت بیشتری عنوان میشود و او هم در مقابل جنگ راه مذاکره با آمریکا را پیشنهاد میدهد. بعد از این دیدار مصطفی تاجزاده در مناظرهای که با سیدمحمد نبویان داشت، دوباره تلاش کرد تئوری دوراهی جنگ یا مذاکره را با دانشجویان در میان بگذارد و بگوید که برای فرار از منجلاب جنگ مجبوریم به میز مذاکره با آمریکا برویم. او در این مناظره صحنهای میسازد و در خلال آن میگوید برجام سایه جنگ را از سر ایران برداشت و حالا هم دوباره باید به توافقی برسیم تا جنگ نشود. او در این مذاکره میگوید که ما ترسو نیستیم، اما برای ایران میترسیم و نمیخواهیم مانند کشورهای منطقه شویم و اظهار میکند: «نمیخواهیم آخر کار مانند افغانستان، سوریه و… مجبور شویم وقتی کار از کار گذشت، دوباره پای مذاکره بنشینیم.»
در این بین جریان سوم هم بیکار ننشسته، چراکه آنها هم به هر نحوی تلاش میکنند بگویند یا باید جنگ کنیم یا با ترامپ مذاکره. عبدالرضا داوری این روزها سخت مشغول توئیتربازی برای توسعه این ایده است و برای مثال مینویسد: «خبر ارسال شماره تلفن #ترامپ به مقامات ایران، امروز بازار ارز و طلا را نزولی کرد و در بورس هم صف فروش شکل گرفت. بر همین مبنا در آینده هم خبر مذاکره نماینده ایران با ترامپ بهشدت بازارها را دچار شوک میکند که دلار چهار هزار تومانی و سکه ۵/۱ میلیون تومانی اولین عوارض آن است.»
منبع خبر : جهان
https://rahva.ir/?p=13637