به گزارش«رهوا».در اين سى و چند سال، زندگى ما تحت تأثير همين خطوط اساسى قرار گرفته است. ما پيشرفتهائى داشتيم، ضعفها و نقصهائى هم داشتيم. پيشرفتهامان را بايد بشناسيم، ضعفهامان را هم بايد بشناسيم. اگر ضعفهاى خودمان را پنهان كنيم، نشناسيم، تجاهل كنيم، اين ضعفها خواهد ماند، نهادينه خواهد شد؛ برطرف نخواهد شد. همهى نقاط قوّت و ضعف را بايد بدانيم.
نقاط مثبت و منفى هر دو هست، افت و خيز هست، اما حركت ادامه داشته است؛ اين مهم است. جوانهاى عزيز ما بدانند؛ در طول اين سى و دو سه سال مواردى شده است كه ما ضعف نشان داديم، اين حركت افت و خيز داشته است. هميشه يك جور نبوده است؛ گاهى سرعت و شتاب، گاهى كمتر، اما حركت هرگز متوقف نشده است و ما در همان جهت اصلى پيش رفتيم؛ كه امروز محصول آن را داريم مشاهده ميكنيم.
من چند تا از نقاط قوّتى را كه در اين مدت داشتهايم، عرض كنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض كنم. مهمترين نقطهى قوّت ما در اين سى و دو سه سال عبارت است از غلبهى بر چالشها؛ اين خيلى مهم است. ما يك ملتى نبوديم كه سرمان را پائين بيندازيم، راهمان را برويم، كسى به ما كارى نداشته باشد؛ نه، از روز اول قدرتهاى مجهز جهانى، مسلطين جهانى با ما كار داشتند؛ بناى بر اذيت گذاشتند، بناى بر مانعتراشى گذاشتند: عليه ما جنگ تحميل كردند، صدام را به جان ما انداختند، هشت سال ما را گرفتار كردند، تروريست آوردند، تحريم كردند. ما تا امروز بر همهى اين چالشها غلبه پيدا كردهايم؛ يعنى هيچكدام از اين چالشها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشيمان كند، به زانو دربياورد؛ ما بحمداللّه راهمان را با قامت استوار ادامه دادهايم. اين مهمترين نقطهى قوّت ماست.
يك نقطهى قوّت ديگر در اين مدت، گسترش خدمات به ملت است، كماً و كيفاً. اين خدمات نه با گذشتهى نزديك قبل از انقلاب، بلكه با گذشتههاى دوردست هم قابل مقايسه نيست. خدمات عظيمى كه در سراسر كشور گسترش پيدا كرده است، هم كيفيتهاى اين خدمات بالاست، خدمات درجهى اول است – مادى و معنوى – هم كميت و گسترش آنها زياد است. اين يك نقطهى قوّت مهمى است.
نقطهى قوّت ديگر، پيشرفت علمى است. عزيزان من! اين پيشرفت علمى را دستكم نگيريد. اين پيشرفتها خيلى مهم است. علم، پايهى پيشرفت همهجانبهى يك كشور است. اين حديث را من يك وقتى خواندم: «العلم سلطان»؛(۲) علم، اقتدار است. هر كس اين اقتدار را داشته باشد، ميتواند به همهى مقاصد خود دست پيدا كند. اين مستكبران جهانى به بركت علمى كه به آن دست پيدا كردند، توانستند به همهى دنيا زور بگويند. البته ما هرگز زور نخواهيم گفت، اما علم براى ما به عنوان يك پيشرفت حتماً لازم است.
پيشرفتهاى علمى ما در اين مدت سى و چند سال، پيشرفتهاى حيرتآورى است. حالا فناورى هستهاى تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند – هم در كشور، هم در دنيا – ليكن فقط اين نيست؛ فناورى هستهاى هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشكى هست – خوشبختانه امروز كشور ما حائز رشتههاى بسيار مهم و دستنيافتنى پزشكى است و كارهاى بزرگ پزشكى در اين كشور انجام ميگيرد – زيستفناورى هست، نانوفناورى كه از علوم جديد و دانشهاى نوى دنياست، هست؛ سلولهاى بنيادى كه يكى از بزرگترين كارها در عرصهى علم است، هست؛ شبيهسازى، ساخت ابررايانهها، فناورى انرژىهاى نو، راديوداروهاى مهم و داروهاى ضد سرطان هست؛ و اين فهرست ادامه دارد.
اينهائى كه من عرض ميكنم، رجزخوانى نيست؛ اين گواهىِ مراكز علمى معتبر دنياست. آنها ميگويند سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در اين سالها، در ايران اتفاق افتاده است. اين گزارش سال ۲۰۱۱ است كه ميگويد سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در ايران اتفاق افتاده است. طبق گزارشى كه مراكز علمى معتبر دنيا دادهاند، رتبهى علمى اول منطقه، ايران است. ما اين رتبهى اول علمى را براى سال ۱۴۰۴ در نظر گرفتيم؛ هنوز چهارده سال باقى است. همين سال ميلادىِ گذشته گفتند ايران از لحاظ رتبهى علمى در منطقه اول است، در دنيا هفدهم. در سطح دنيا رتبهى علمى كشور ما هفدهم است؛ اينها خيلى مهم است. پس يكى از نقاط قوّت ما، پيشرفت علمى است.
يكى ديگر از نقاط قوّت ما، پيشرفتهاى كشور در ايجاد زيرساختهاى فنى و مهندسى و صنعتى است؛ كه هر وقت بينندگان خارجى آمدند ديدند و بازديد كردند، آنها را به تحسين وادار كرده است. اين كارهاى عظيمى كه در زمينهى ارتباطات، راهها، ارتباطات مخابراتى و زيرساختهاى گوناگون فنى و مهندسى و صنعتى و امثال اينها انجام گرفته است، يك داستان جداگانه است. من واقعاً متأسف ميشوم وقتى مىبينم اين گزارشهاى روشن و خوب، آنچنان كه بايد و شايد، به مردم داده نميشود كه مردم خوشحال بشوند؛ بفهمند در كشور چه اتفاقى دارد مىافتد.
يكى ديگر از نقاط قوّت ما در اين مدت، انتقال ارزشهاى انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه ميكنيد، مىبينيد اين ارزشها را دريافت كردهاند. همين شهيد عزيز اخير ما، مصطفى احمدى روشن – شهيدى كه شهادتش دل ما را سوزاند – يا آن شهيد جوان قبلى، شهيد رضائىنژاد، كه اوائل امسال به شهادت رسيد، اينها دو تا جوان، دانشمند، سى و دو سه ساله بودند؛ امام را درك نكردند، جنگ را درك نكردند، دوران انقلاب را درك نكردند، اما اينجور با شجاعت، با شهامت درس ميخوانند، تحصيلات ميكنند، مقامات عالى را طى ميكنند؛ ميدانند و ميفهمند هم كه مورد تهديدند، اما ميروند؛ اين خيلى مهم است، اين ارزش است؛ اين ارزشهاى انقلاب است در نسل سوم. احمدى روشن و رضائىنژاد و امثال اينها نسل سوم انقلابند. همين حركت عظيم اين جوانها كه بعد از شهادت احمدى روشن اعلام كردند ما حاضريم بيائيم كار كنيم، خيلى مهم است؛ اينها را نبايد دستكم گرفت. يكى از نقاط قوّت و مثبت ما همين است كه اين ارزشها به نسلهاى دوم و سوم منتقل شد. البته ريزش داشتهايم، توبهكار از انقلاب و پشيمان از انقلاب داشتهايم، اما رويشهاى ما بيشتر از ريزشهاى ما بوده است. نيروهاى فرسوده ريزش پيدا كردند، اما نيروهاى جوان و باطراوت بالا آمدند و رويش پيدا كردند.
يكى ديگر از نقاط مثبت ما در اين مدت، ارتقاء جهشوار در اثرگذارى در مسائل عمدهى منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهورى اسلامى، يك كشور اثرگذار است؛ «آرى» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّى در مسائل جهانى اثر ميگذارد؛ اين براى كشور خيلى مهم است.
يكى ديگر از نقاط قوّت ما، بنيهى قوى و ساخت محكم كشور و نظام در مواجههى با دشمنىهاست. ما در مقابل دشمنىها مضطرب نميشويم، نگران نميشويم، دغدغه پيدا نميكنيم. بنيهى نظام و بنيهى كشور، بنيهى مستحكمى است.
يكى ديگر از نقاط قوّت ما، ارتقاء كمّى و كيفى مراكز علمى ماست؛ يعنى دانشگاهها و حوزههاى علميه. هم حوزههاى علميهى ما از لحاظ كمّى و از لحاظ كيفى ارتقاء پيدا كرده است، هم دانشگاههاى ما. اينها نقاط قوّت ماست، و هر كدام از اينها شرحهاى طولانى ميطلبد، آمارهائى دنبالش هست، و غير از اينها هم نقاط قوّت زيادى داريم.
من اين جمله را در ادامهى نقاط قوّت عرض بكنم كه ملت ايران توجه داشته باشند همهى اين پيشرفتهاى علمى و اجتماعى و فنى در شرائط تحريم اتفاق افتاده است؛ اين خيلى مهم است. دروازههاى علم را، دروازههاى فناورى را بر روى ما بستند، راهها را مسدود كردند، محصولات مورد نياز ما را به ما نفروختند و ما اينجور پيشرفت كرديم. اين اتفاقها در شرائط تحريم افتاده است؛ اين است كه اميدها افزايش پيدا ميكند.
ما البته ضعفهائى هم داريم؛ اين ضعفها را بايستى از بين ببريم. من بعد برميگردم به اين مسئلهى تحريم و شرائطى كه تحميل شده است و يك جملهاى عرض خواهم كرد. ضعفهاى ما خطرهائى است كه در سر راه ماست و در اين مدت وجود داشته است و بايد بعدها جلوى اينها را بگيريم. اولين ضعف ما گرايش به دنياطلبى بود كه گريبان بعضى از ماها را گرفت. بعضى از ما مسئولين دچار دنياطلبى شديم، دچار ماديگرائى شديم؛ براى ما ثروت، تجمل، آرايش، تشريفات و اشرافيگرى يواش يواش از قبح افتاد. وقتى ما اينجور شديم، اين سرريز ميشود به مردم. ميل به اشرافيگرى، ميل به تجمل، ميل به جمع ثروت و استفادهى از ثروت به شكل نامشروع و نامطلوب، به طور طبيعى در خيلى از انسانها هست. وقتى ما خودمان را رها كرديم، ول كرديم، دچار شديم، اين سرريز ميشود به مردم؛ در مردم هم اين مسئله پيدا ميشود.
ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگى هستيم. من بارها اين را عرض كردهام، باز هم عرض ميكنم؛ اين خطر است در راه ما. مصرفزدگى را بايد كم كنيم، حرص به متاع و كالاى دنيا را بايد كم كنيم. تا يك شايعهاى درست ميشود كه فلان چيز كم است، مردم هجوم مىآورند براى اينكه بيشتر آن را جمع كنند، كه نبادا دچار كمبود آن شوند؛ در حالى كه آن شىء ممكن است جزو چيزهاى لازم زندگى هم نباشد. خب، اگر آن جنس كم هم نيست، همين هجوم مردم آن را كم ميكند. ما به اين مسئله توجه نميكنيم. اين يكى از ضعفهاى ماست؛ ما اين ضعف را بايد برطرف كنيم.
يكى ديگر از ضعفهاى ما اين است كه ما به موازات علم، به موازات پيشرفتهاى علمى، پيشرفت اخلاقى و تزكيهى اخلاقى و نفسى پيدا نكردهايم؛ اين عقبماندگى است. البته امروز در مقايسهى با قبل از انقلاب، بمراتب و مراتب بهتر است – در اين هيچ شكى نيست – اما بايد پيشرفت ميكرديم. در علم پيشرفت كرديم، در سياست پيشرفت كرديم؛ بايد در معنويت و در تزكيهى نفس هم پيشرفت ميكرديم. در قرآن هر جا تزكيه و تعليم از زبان پروردگار است، تزكيه مقدم است بر تعليم؛ آن هم تعليم كتاب و حكمت – «يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة»(۳) – فقط يك جا از زبان حضرت ابراهيم، تعليم مقدم است. بنابراين ما از تزكيهى اخلاقى و نفسى غفلت كرديم.
در عدالت اجتماعى هنوز به نقطهى مورد نظر اسلام – كه آرزوى خود ما بوده است – نرسيدهايم؛ اين هم از نقطهضعفهاى ماست. اين ضعفها را بايستى جبران كنيم. اينها ضعفهائى است كه نميشود از آنها گذشت. هم مسئولين، هم آحاد مردم بايد احساس كنند وظيفه دارند اين ضعفها را برطرف كنند. انشاءاللّه بايد از خداى متعال كمك بخواهيم و اين ضعفها را برطرف كنيم. و البته ميشود برطرف كرد؛ اينها بدون ترديد برطرفكردنى است.
خب، به نظر من كارهائى كه بايد انجام بگيرد براى اينكه اين ضعفها برطرف شود، در درجهى اول اين نگاه به آينده است؛ در درجهى اول مسئوليتپذيرى ماهاست. همهى ما بايد احساس مسئوليت كنيم؛ بخصوص مسئولين كشور و خدمتگزاران مردم بايد احساس مسئوليت كنند. تقصيرها را گردن هم نيندازيم. اينجور نباشد كه اگر يك جا يك نقصى پيدا شد، مجلس بگويد تقصير دولت است، دولت بگويد تقصير مجلس است، آن يكى بگويد تقصير قوهى قضائيه است؛ نه، حدود مشخص است. قانون اساسى خطوط را مشخص كرده است. وظائف همه معلوم است. رهبرى مسئوليت دارد، دولت مسئوليت دارد، مجلس مسئوليت دارد، قوهى قضائيه مسئوليت دارد، نيروهاى نظامى مسئوليت دارند، دستگاههاى اجرائى هر كدام مسئوليتهائى دارند؛ به گردن هم نيندازيم. اشكالى به وجود مىآيد، متوجه رهبرى است؛ رهبرى متواضعانه قبول كند كه اين اشكال متوجه اوست و سعى كند آن را برطرف كند. اين يكى از اساسىترين كارهاست.
كار اصلى ديگر اين است كه از ارزشهاى اصولى نبايد غافل شد. سرگرم مسائل فرعى و فروع نشويم، از اصول غافل بمانيم. اين هم شرح مفصلى دارد.
حفظ اتحاد و همدلى، يكى ديگر از وظائف ماست. بارها عرض كردهايم كه بين مسئولين بايد اتحاد و همدلى باشد. سه قوه و ديگران بايد با هم همدل باشند، همگام باشند، همدست باشند؛ ولو يك جاهائى اختلاف نظرهائى دارند. اختلاف نظر اشكالى ندارد؛ اما بايستى در جهتگيرىهاى نظام و كشور و انقلاب پشت به پشت يكديگر بدهند، دست يكديگر را محكم بفشرند و به پيش بروند؛ هم اينها، هم مردم با هم، هم مردم با مسئولين. اين اتحاد و همدلى، علاج قطعى بسيارى از مشكلاتى است كه در كشور وجود دارد.
يكى از كارهاى اصلى كه بايد انجام بدهيم و همه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است كه فريب لبخند دشمن و وعدههاى دروغ جبههى دشمن را نخوريم. در اين سى سال، تجربه هم پيدا كردهايم. گاهى به روى ما لبخند زدند. اوائل گاهى بعضى از ما باور ميكرديم. يواش يواش فهميديم پشت صحنه چيست. فريب لبخند دشمن را، فريب وعدههاى دروغ دشمن را نخوريم. جبههى قدرت مادىاى كه امروز بر دنيا مسلط است، راحت عهد ميشكند. بدون هيچ دغدغهاى عهدشكنى ميكنند، زير قولشان ميزنند، زير حرفشان ميزنند، نه از خدا خجالت ميكشند، نه از خلق خجالت ميكشند، نه از طرف مذاكره خجالت ميكشند؛ راحت دروغ ميگويند! من نمونههاى زنده دارم – كه حالا در اينجا جاى بحثش نيست؛ شايد آن وقتى كه لازم باشد، عرض بكنم – همين اظهاراتى كه آمريكائىها كردند، رئيس جمهور آمريكا كرد؛ نامهاى كه به ما نوشت، جوابى كه ما داديم؛ بعد عكسالعمل و اقدامى كه آنها با مضمون آن نامهها كردند. اينها يك روزى در اختيار افكار عمومى دنيا – آن وقتى كه لازم باشد – قرار خواهد گرفت؛ خواهند ديد كه اينها چه جورىاند، حرفشان چقدر اهميت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراين يكى از كارهاى اساسى ما اين است كه فريب لبخند و وعدهى دروغ اينها را نخوريم.
يكى هم پرهيز از تنبلى و كمكارى است. كسالت، كمكارى و تنبلى، يك انسان را، يك خانواده را، يك كشور و يك ملت را تباه ميكند. همه بايد كار كنند؛ كار جهادى. اين كه ما امسال گفتيم جهاد اقتصادى، يعنى تحرك اقتصادى بايد جهادگونه باشد. خب، اين راجع به مسائل انقلاب. حرف زياد است، اما وقت كم است؛ به آن مسائل بعدى هم بايد برسم.