×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Monday, 25 November , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
حاشیه‌ای بر اظهارنظر‌های چند روز اخیر درباره زندگی و مرگ «غلامرضا تختی»
تهمینه مهربانی

به گزارش«رهوا».این روز‌ها در پی نمایش فیلم تختی ساخته بهرام توکلی بار دیگر موضوع خودکشی جهان‌پهلوان تختی مطرح شده است و خرد و کلان در این باره اظهار نظر می‌کنند. صاحب این قلم که خود بار‌ها از نزدیک شاهد مسابقه‌های تختی بوده و در قضیه زلزله بوئین‌زهرا این بخت را داشته است که از نزدیک با او سخن بگوید، لازم می‌دانم نکاتی را در باره شخصیت و محبوبیت او، جوانمردی‌های بی‌شمار، تواضع و فروتنی کم‌نظیرش بیان کنم و در عین حال از ستمی بگویم که بر همسر او، شهلا توکلی رفت و با نهایت پایمردی مُهر سکوت بر لب زد، کاری که بزرگانی، چون بانوی ادبیات ایران سیمین خانم دانشور تاب نیاوردند و نکردند، در حالی که همواره از احترام و شأن والایی برخوردار بودند، حال آنکه شهلا توکلی به کمترین جرمی که متهم شد هرزگی بود.
جهان‌پهلوان تختی در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ می‌زیست، دهه‌هایی که به دلیل سانتی‌مانتالیسم حاکم بر جامعه متأثر از آثار نویسندگانی، چون صادق هدایت و ترانه‌های پرسوز و گدازی که البته هنوز هم متداول هستند که «اگر نباشی می‌میرم» و «بی‌تو زندگی هرگز» و لاطائلاتی از این قبیل و آثار دل‌غشه‌آور شعرا و نویسندگان رمانتیک، مردمان به‌ویژه جوانان فوق‌العاده مستعد خودکشی مستعد بودند.
تختی به دلیل ویژگی‌های اخلاقی خود بسیار محبوب بود. وجهی از شخصیت او برای ورزش و سیاست امروز ما حکم آب حیات را دارد. او در حالی که از محبوبیتی جهانی برخوردار بود، برای رسیدن به سکو و مدال ذره‌ای پا را از جاده جوانمردی بیرون نمی‌گذاشت. الکساندر مدوید، حریف روسی و همیشگی تختی می‌گوید، «در رقابت‌های جهانی سال ۱۹۶۲ تولیدوی امریکا از ناحیه پای راست به‌شدت آسیب دیده بودم، به‌طوری که حتی پزشک تیم نیز مرا از کشتی گرفتن منع کرد و گفت: کافی است حریف کوچک‌ترین ضربه‌ای به تو بزند تا بتواند تو را ضربه فنی کند. به‌رغم تمام این توصیه‌ها روی تشک حاضر شدم و تختی در طول مسابقه حتی یک بار هم به پای آسیب‌دیده من ضربه نزد. سرانجام هم با نتیجه مساوی و در حالی که ۱۰۰ گرم از من سنگین‌تر بود مسابقه را باخت!»
این حرکت را مقایسه کنید با حرکات مهوع و شرم‌آور ورزشکاران امروز ما که بر سر یک امتیاز مثل جانوران وحشی به جان همدیگر و داور می‌افتند و می‌خواهند گلوی یکدیگر را بدرند و از نثار مفتضحانه‌ترین دشنام‌ها به یکدیگر هم دریغ ندارند.
رژیم ترسو و تنگ‌نظر پهلوی همواره از هر کسی که مردم دل در گرو مهر او داشتند می‌ترسید و اگر می‌توانست او را سر به نیست کند از این کار ابایی نداشت. اگر هم نمی‌توانست سعی می‌کرد او را با پخش شایعات مختلف از چشم مردم بیندازد و از حیّز انتفاع بیندازد و چنانچه در این زمینه موفق نمی‌شد، او را در تنگنای اقتصادی قرار می‌داد و راه‌های کسب درآمد را بر او سد می‌کرد. بدیهی است که هر شخصیتی را باید در مکان و زمان خود دید و سنجید. این دقیقاً همان اشکال بزرگی است که ما در قضاوت‌هایمان نسبت به افراد داریم و گاه قضاوت‌های مضحکی مانند آن شاعر همه‌چیزدان می‌کنیم که فردوسی بورژوا بود!
بر من پوشیده است که کسانی که قصد اسطوره‌زدایی از تختی و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی، تاریخی و… را دارند چه هدف و منظوری را دنبال می‌کنند و آیا گزینه‌های بهتری را در نظر دارند؟ اسطوره‌سازی قطعاً حاصل نیاز جامعه به قهرمان و اسطوره است، اما آیا اسطوره‌سازی‌های کاذب دوامی دارند؟ و چرا نباید در ارزیابی شخصیت‌ها نکات مثبت آنان را برجسته کرد و به نقد درست و سازنده نکات منفی آن‌ها پرداخت؟ قرار است تا کی و پس از طی چند دهه از انقلاب هنوز هم در قضاوت‌هایمان دچار افراط و تفریط باشیم؟ آیا ویژگی‌های مثبت و مخصوصاً الهی مهم هستند یا افراد؟ آیا سخن مهم است یا صاحب سخن؟
در بزرگی تختی همین بس که می‌توانست با اندکی کوتاه آمدن از مواضع اخلاقی خود، گوی برخورداری از مواهب طبیعی را از همگان برباید، اما تن به این ذلت نداد. ولی آیا این وجه برجسته شخصیت او باید سبب شود که خودکشی او تحت عنوان اینکه «شاه راهی را برای او باقی نگذاشته بود» توجیه شود؟ اگر این‌گونه باشد که باید از عهد عتیق تا کنون هر کسی که تحت فشار حکام زمانه بوده است مثل ژاپنی‌ها هاراگیری می‌کرد و حالا باید یک لشکر جنازه از شخصیت‌های تاریخی و مبارزین سیاسی که خودکشی کرده بودند روی دستمان مانده باشد.
سئوال اصلی من این است: در ظرف این ۴۰ سال کدام مرجع دینی و فرهنگی این حکم صریح قرآن را برای مردم جامعه تبیین کرده که خودکشی، قتل نفس و گناه کبیره است؟ چند نفر از متولیان دین و فرهنگ تا به حال آیه شریفه ۹۳ سوره نساء «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فی‌ها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً: و هر کس، فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است؛ در حالى که جاودانه در آن مى ماند؛ و خداوند بر او غضب مى کند؛ و او را از رحمتش دور مى سازد؛ و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است.» را تلاوت و تفسیر کرده‌اند؟ شاید این گونه تصور شده است که خود انسان «فرد» محسوب نمی‌شود؟! و فقط قتل دیگران مستوجب چنین عذابی است.
وضعیت به‌قدری وخیم است که گویی در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی ما مسئولیت ناظرین مذهبی منحصر به رصد یک تار موی خانم‌ها می‌شود که سریال‌ساز خوبی مثل حسن فتحی سریال با ارزشی نظیر «مدار صفر درجه» را می‌سازد و در پایان قصه بانوئی تحت ستم، خود را می‌کشد و بعد هم به صورت حورالعین از بهشت می‌آید تا دلدار خود را که تیرباران شده است با خود به بهشت ببرد! اشتباهی که فتحی در سریال شهرزاد هم تکرار کرد (زنجموره‌های فرهاد سر قبر خانمی که در زندان خودکشی کرد و سخنرانی پدرش اندر باب عاقبت به خیری مشارالیه!)
حسن فتحی که در بسیاری از آثارش مقید بودن خود را دست‌کم به اخلاق عرفی نشان داده است (بماند که در شب دهم هم بسیار فراتر از این عمل کرد) ان‌شاءالله خبر از این حکم قرآنی ندارد و یا از ضرب‌المثل خیال‌راحت‌کنِ «ان‌شاءالله گربه است» استفاده کرده است، اما کسانی که در برابر مسائلی بسیار جزئی‌تر و پیش‌پاافتاده‌تر از خودکشی رگ‌های گردنشان بالا می‌آید و گوش فلک را با عربده‌هایشان کر می‌کنند، چطور تا به حال به این مسائل جدی واکنشی نشان نداده‌اند؟
بزرگی تختی نباید محملی برای توجیه خودکشی او باشد. همچنین نباید از خانمی و سکوت دردناک شهلا توکلی غافل ماند که عمری بدترین تهمت‌ها را به جان خرید و به حرمت شویش دم بر نیاورد. تختی در عین حال که در زمینه‌های پهلوانی، خدمت به مردم و کسب محبوبیت واقعی ـ. و نه به ضرب و زور پروپاگاندا ـ. شایسته احترام و الگوبرداری است، در مورد سرانجامی که برای خود رقم زد، ابدا این‌گونه نیست.
این قصه‌ها باید متولیان فرهنگی و دینی را به هوش بیاورد که به مسائل مهم‌تری بپردازند و با تبیین و تفسیر دقیق آیات قرآن و احکام درخشان اسلامی جامعه را از آسیب‌های جدی‌ای که مخصوصاً در شرایط پرفشار فعلی جوانان و حتی سالمندان را تهدید می‌کنند، حفظ کنند. امر مهمی که به نظر می‌رسد در «هیاهو‌های بسیار برای هیچ‌های بسیارتر» همواره مغفول مانده است، در حالی که نقطه قوت و رمز ماندگاری جامعه ما همین احکام انسان‌ساز هستند و بس!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.