به گزارش«رهوا».علی ربیعی از نزدیکان روحانی و وزیر سابق کار در دولت تدبیر و امید اظهارات جالبی در گفتگو با روزنامه دولت بیان کرده است.
گزیده این اظهارات به شرح ذیل است:
*وقتی شرایط به گونهای شود که ارز حاصل از فروش نفت و صادرات غیرنفتی به سختی وارد کشور شود یا سرمایهگذاری خارجی با مانعتراشی دشمنان ایران مواجه شود، وضعیت خاص و متفاوت خواهد شد. حتی تحریم در دوران دولت آقای احمدینژاد هم به این شدت نبود. تمام کسانی که تحریمها را دنبال می کردند میدانند که این دو تحریم کاملاً با هم متفاوت است. یک ایرانی اگر قرار باشد که به کشوری سفر کند که هواپیمای آن از فراز امریکا میگذرد، امریکا دستور میدهد این فرد را سوار نکنند. یعنی دولت فعلی و رئیس جمهور امروز ایالات متحده بهطور رسمی با مردم ایران وارد نزاع و درگیری شدهاند. در این شرایط، فقط هم افزایی میتواند مسأله کشور را حل کند و البته همانطور که بارها تأکید کرده و در باب آن نظریه ارائه کردم، پاکسازی ساختارها از فساد، امری ضروری و اعتماد ساز است حتی اگر مانند دوران مسئولیت اجرایی من، هزینهای سنگین برای آن پرداخت شود.
* ویژگی دکتر روحانی این است که مطالب را با دقت میخواند و به ذهن میسپارد. در کشور ما هم رسم بر انتقاد است؛ اما من رئیسجمهور را فردی دیدم که نامهها را با توجه میخواند و نظر میدهد. من فکر نمیکنم که روحانی متأثر از یک حلقه تصمیم بگیرد. به نظرم نمی آید که روحانی تصمیمات خود را بر اساس صحبت با دو سه نفر بگیرد؛ حتی معروف است رئیس جمهور هر کسی که بیشتر اصرار کند را پس میزند.
* من به عنوان فردی که عضو هیچ گروه اصلاحطلبی نبودم، ولی خود را اصلاحطلب میدانستم و میدانم و خواهم دانست، معتقدم که این مشی، همان نکتهای است که انقلاب اسلامی برای تداوم به آن نیاز دارد. این دولت نتیجه تصمیمی بوده که جریان اصلاحطلبی در سال ۹۲ گرفت و درست هم تصمیم گرفت، باید پای آن بایستیم. این روزها با شرایطی که در جامعه و کشور ایجاد شده گویا نقد دولت کمهزینهترین است و ممکن است فرد یا جریان منتقد هورابگیر و لایک خور بالا هم داشته باشد. منظور من مطلقاً این نیست که دولت نباید نقد شود.
* من به نقد معتقد هستم. اما نه اینکه شبیه دورانی که عبور از خاتمی راه افتاده بود، عبور از دولت راه بیفتد و فکر کنیم که خرج خود را جدا میکنیم و جامعه هم مسئولیت ما را در این بخش نادیده میگیرد. به عنوان یک استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و سیاسی، به این رفتار اعتقادی ندارم. من نه سمتی دارم و نه به دولت برگشتهام ولی معتقدم جریانهای سیاسی و فکری باید تلاش کنند تا کاستیهای دولت برطرف شود. امروز زندگی مردم سخت شده است. بخشی از آن ناشی از شرایطی است که هر دولتی بود دچار آن میشد.
* من را برای ۴۰ سالگی انقلاب به برنامهای در یکی از شبکههای جدید التأسیس دعوت کردند. موضوع ما هم این بود که چطور همه با هم در مسیر انقلاب حرکت کنیم. فکر میکنید سؤال اول مجری از من چه بود؟ اولین سؤال مجری از من این بود که آیا شما هم معتقد هستید که اصلاحطلبان از نظام و اسلام فاصله گرفتهاند؟ ببینید! این اولین سؤال یک گفتوگوی تفاهمآمیز بود. به مجری محترم میگویم که در مورد سؤال جسورانه شما نه رهبری و نه امام(ره) چنین دیدگاهی نداشتند و این موضوع نیاز جامعه امروز نیست. ضمن اینکه شما ببینید که در اصول انقلاب چه کسانی کمتر پایبند بودند. حالا خواستیم با مجری وارد اجماع شویم که یکدفعه سؤال را به اینجا میرساند که خانهات کجاست؟ این سؤال را از من به عنوان یک اصلاح طلب که خودشان می گویند که قبولت داریم و بیا صحبت کنیم، میپرسند؛ یکسری سؤالات عوامفریبانه. من ۲۲ سال پیش خانه ام را عوض کردم. الآن می پرسد وزیر شدی خانهات را عوض کردی؟ با اینها وضعیت درست نمیشود. این نمونه گفتوگوی تلویزیونی ما است. این همان چیزی است که انقلاب را آزار می دهد.
* من مردمشناس نیستم اما در متن اجتماعی مردم بودم و با آموزههای جامعهشناسی آن را آمیخته کردم و دارم یک فهمی پیدا میکنم. ما اصلاً حرف نمیزنیم، بیانیه می دهیم و موضعگیری می کنیم. از قدیم یاد گرفتیم که فن سخنرانی یاد بگیریم. همیشه عدهای را جمع میکردیم و سخنرانی میکردیم. از این کار کیف هم میکردیم. اگر جمعیت مقداری هورا میکشیدند صحبت های خود را داغ تر میکردیم و اگر یک سری مجلس را ترک میکردند حرفی میزدیم که به مجلس برگردند. ما سنت منبر را در مسائل سیاسی و اجتماعی دنبال کردیم. اما به سؤال شما برگردیم. در فرع موضوع من با شما موافق هستم. من با قیافه دولت یازدهم و دوازدهم مشکل داشتم. صدای دولت خیلی پایین بود. وقتی هم این بحث مطرح میشد بخشی می گفتند که ما رسانه نداریم. مثلاً بودجههای عظیم را می شماردند که به این خبرگزاری و آن خبرگزاری مخالف تعلق میگرفت. میگفتند که صداوسیما هم با ما نیست و تریبون ها هم با ما نیست. این موارد همه درست است و تردیدی در آن نیست. گفتیم که فقط یک روزنامه ایران داریم و خبرگزاری ایرنا و دیگر کسی با ما نیست، این تحلیل ما بود.
* به نظر من، ما در دولت هم اراده و برنامه برای گفتوگو نداشتیم. یعنی از این جهت دولت، ضعیف عمل کرده، کم حرف بوده، کم صدا بوده و نتوانسته با تودهها ارتباط بگیرد. در حالی که خیلی از آدمها بودند که ساده هستند و دانش خوبی دارند و میتوانند حرف بزنند، اما این کار را نمی کنند. مثلاً من تا روز استیضاح ۲۴ هزار کیلومتر حرکت زمینی در سطح کشور داشتم. به استانها، شهرستانها و مناطق کوچک برای پیگیری موضوعات کاری وزارتخانه، سفر کردم. در همه این سفرها شاهد بودم ارتباط مستقیم و گفتوگو با مردم حتماً میتواند اثرگذار باشد و البته وجهه دولت را نیز تقویت میکرد.
* منطقه جوادیه در دهه ۴۰ شهرداری به نام آقای مینوچهر داشت. او در آن دوران رخشویخانه و مهد کودک ساخت. حتی کامیونهای شهرداری را میشست و بچهها را سوار بر آن می کرد، به امیریه می آورد و بلوار را دور میزد. آدم عجیبی بود. من بچه بودم که شاه سابق از خیابان ما رد شد. نمیدانم شاه چرا از آن مسیر با ماشین رد شد. مینوچهر او را نگه داشت؛ ایستاد و به سوی مردم دست تکان داد فقط همین. تا دهه ۷۰ که به خانه پدریام میرفتم هنوز اهالی محل میگفتند «دیدی شاه دست خود را به سمت من تکان داد.» این رویه بعد از انقلاب در سطوحی تقویت شد اما در برخی موارد هم دچار کمبودهایی بوده و هست. رویه مقام معظم رهبری در سفرهای خود عمدتاً همین گونه است. به بخشهایی که بتوانند سر میزنند و با مردم گفتوگو میکنند. اگر مسئولان با مردم مواجهه نزدیک داشته باشند بسیار تأثیرگذار است. همین مردم به دلیل دیکتاتوری شاه و ظلمهای او و دربارش و هزار دلیل دیگر او را سرنگون کردند اما از دهه ۴۰ تا ۷۰ به مدت ۳۰ سال، این خاطره در ذهن شان باقیمانده بود.