جعفر محمدی
رهوا-آیا ترور سردار قاسم سلیمانی، محصول یک بی تدبیری امنیتی بود؟ ظاهراً چنین به نظر می رسد ولی واقعیت چیز دیگری است.
در عراق، سوریه، لبنان و افغانستان که نیروهای فراملیتی -اعم از نظامی و غیر نظامی- حضور دارند، محل استقرار و مسیرهای تردد مقامات ارشد کشورهای مختلف بر طرفهای مقابل آشکار است. در همین عراق، آمریکاییها همواره می دانستند که سردار سلیمانی کجاست و ایرانی ها هم می دانستند که فلان فرمانده ارشد آمریکایی دقیقاً در کدام محل حضور دارد. آنچه در شرایط خاص این کشورها باعث می شود نیروهای متخاصم علیه چهره های شاخص یکدیگر اقدامی انجام ندهند، توافق نانوشته ای است که بر اساس آن، موازنه ای مرضی الاطراف شکل می گیرد.
اقدام دولت آمریکا در ترور سردار قاسم سلیمانی، ناشی از فرصتی به دست آمده برای ترور نبود بلکه آمریکا با این کار، تصمیم گرفت صحنه بازی را عوض کند و در واقع، آن توافق نانوشته و موازنه قبلی را بشکند.
اما چرا این اتفاق افتاد؟ ما هیچ اطلاعاتی از پشت پرده ماجرا نداریم و فقط می توانیم حدس بزنیم و تحلیل کنیم.
این ماجرا مرا به یاد ترور “احمد شاه مسعود” می اندازد. او یکی از مجاهدان افغان بود که علیه طالبان می جنگید و اعلام کرده بود به آمریکایی ها اجازه نخواهد داد در افغانستان، پایگاه نظامی داشته باشند. آوازه شجاعت و جنگاوری های احمد شاه مسعود چنان در افغانستان، منطقه و حتی جهان پیچیده بود که به او لقب “شیر دره پنجشیر” داده بودند؛ پنجشیر محل تولد و زندگی او بود.
در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، دقیقاً دو روز قبل از حملات ۱۱ سپتامبر، احمد شاه مسعود، توسط دو عامل انتحاری که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، ترور و حذف فیزیکی شد. پس از آن، ماجرای تروریستی برج های دوقلوی نیویورک پیش آمد که پیامدش حمله گسترده آمریکا به افغانستان بود و تثبیت پایگاه های آمریکا در این کشور.
این تحلیل وجود دارد که آمریکایی ها می دانستند با حضور “نابغه نظامی و فرمانده کاریزماتیکی” چون احمد شاه مسعود -که روابط خوبی نیز با ایران داشت- نمی توانند در افغانستان سیاست های خود را به راحتی پیش ببرند و لذا باید او را حذف فیزیکی کنند؛ که کردند.
ترور شهید قاسم سلیمانی در عراق نیز می تواند مقدمه ای بر سیاست جدید آمریکا در منطقه باشد. دولتمردان و ژنرال های ایالات متحده می دانند که کشورشان در عراق و افغانستان دو خطای استراتژیک انجام داد: در این دو کشور با حذف دو دشمن خونی ایران – طالبان و صدام – خلأ قدرتی ایجاد کرد و قبل از این که خودش آن را پر کند، ایران موفق به این کار شد و اینک، نفوذ ایران در این دو کشور به مراتب بیشتر از آمریکایی است که هزینه مادی و معنوی و انسانی نابودی طالبان و صدام را داده است. بنابراین، طبیعی است که بکوشند جای پای خود را در منطقه و مشخصاً عراق محکم تر کنند.
این که طرح شان چیست بر ما معلوم نیست ولی هر چه باشد، با حضور “نابغه نظامی و فرمانده کاریزماتیکی” چون سردار قاسم سلیمانی نمی توانستند طرح جدید منطقه ای شان را به راحتی پیش ببرند.
از این رو به باور من، ترور شهید سلیمانی می تواند مقدمه یک اقدام بزرگ تر در عراق و ای بسا سوریه و منطقه باشد، درست مانند ترور احمدشاه مسعود که متعاقب آن، شاهد اقدامات راهبردی آمریکا در افغانستان بودیم.
لذا باید فراتر از یک اقدام تروریستی صرف به موضوع نگریست و خود را برای سناریوی گسترش مداخلات آمریکا در منطقه آماده کرد. خاصه آن که آمریکا علناً دست به این ترور زد و مسؤولیت اش را پذیرفت؛ حال آن که می توانست این کار را به مزدوران پرشماری که در عراق دارد بسپارد.
تصریح می کنم که این، تنها یک تحلیل است، ولی عقل سلیم حکم می کند، تمام جوانب را سنجید و غافلگیر نشد، خاصه آن که موارد مشابه تاریخی در دسترس است و درس آموز.
https://rahva.ir/?p=15564