به گزارش«رهوا».والدین این خانواده یک روز بعد به قتل داماد و دخترشان نیز اعتراف کردند و تبعات روانی آن زودتر از طی شدن مسیرهای علمی برای رسیدن به تحلیل درست از این جنایت به فضای مجازی و گپ و گفتهای خانوادگی و محل کارمان راه پیدا کرد. دکتر اسماعیلتبار روانشناس و محقق در زمینه آسیبهای اجتماعی در این باره میگوید مسئولان و رسانهها درباره این پرونده و پرونده مشابه با آن به سرعت از مدار اخلاقگرایی خارج میشوند. ما در اسلام و سیره پیامبر و معصومینمان چیزی با عنوان افشاگری نداریم، وقتی هم دراین باره اعتراض میکنیم و از تبعات روانی آن در جامعه میگوییم این مسئولان و اصحاب رسانه میفرمایند این موضوع منع قانونی ندارد. بله متاسفانه اینجا منع قانونی ندارد، اما منع اخلاقی چطور؟ آن را هم ندارد؟
***آقای دکتر بعد از رسانهای شدن ابعاد جنایتهای ناگواری مانند آنچه در پرونده خانواده خرمدین رخ داده است چه اتفاقی جامعهمان را به پردازش دائمی و بحث و گفتگوهای بیمصداق و مرجع وا میدارد. چرا ما خیلی وقتها مراقب این هستیم که فرزندمان فیلمی که مناسب سن و سال او نیست را تماشا نکند، اما در زمان انتشار این اخبار از سوی رسانهها اصرار و اشتیاق برای بیشتر دانستن از چنین پروندههایی هیچ نوع فیلتری در رفتار و گفتارمان نداریم؟
در سوالتان اشاره به رسانهای شدن این پروندهها کردید. ما با رسانهای شدن این اخبار مشکلی نداریم، اما به چگونه مطرح شدن آن در افکار عمومی حتما میبایست حساس باشیم. رسانهها در همین چند روز با این خانواده چه طور رفتار کردند؟ پدر و مادری دست به جنایت هولناکی زدهاند. دو فرزند و یک داماد خانواده به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند. همه اینها درست. اما چرا حواس آن مرجع قانونی و آن رسانه و آن خبرنگار به این نبوده که این خانواده به جز این دو فرزند و داماد دو فرزند دیگر، داماد دیگر و از آن حساستر یک نوه هم دارد. زندگی برای آنها خارج از این پرونده ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. اما با افشای غیر اخلاقی صحبتهای پدری که حتما دچار آسیبهای روانی است درباره فرزندان دیگرش چرا و به چه دلیلی عرصه زندگی را از آنچه برای دیگر اعضای این خانواده است بحرانیتر از پیش کردیم؟
***ماهیت رسانهها این است که همواره به دنبال جذب مخاطب باشند. آنها در پاسخ به چنین سوالهایی این نشانی را میدهند که فلان قاضی، و فلان بازپرس و ضابط قانونی پرونده این حقایق را علنی کرده است و وظیفه ما نیز صرفا اطلاع رسانی در این زمینه است. نظرتان درباره این توجیهات چیست و آیا زمان آن نرسیده که برای پیشگیری از افشاگریهای غیر اخلاقی همکاری میان سازمان نظام روانشناسی و مجریان قانونی پرونده ایجاد شود؟
نخستین انگشت ملامت به سمت و سوی کسی که بیتوجه به وضعیت روانی متهمان این نوع پروندهها تمام صحبتهای آنان را بدون فیلتر مطرح میکند، روانه است. من هم قائل به این هستم که این اتفاق در این پرونده بسیارشوکه کننده است. هرچند این نخستین پرونده از وقوع چنین جنایتهایی نیست و اگر بخواهیم حقایق را بگوییم آخرین آن هم نخواهد بود. حقیقت این است که وقوع چنین جرمهایی در جامعه ما نسبت به دیگر کشورهایی که بسیار مرفه و پیشرفته هم هستند حدود یک سوم است. اما نوع صحبتکردن ما از این پروندهها و مدل رسانهای شدن آن طوری در جامعهمان اتفاق میافتد که این اخبار به سرعت در فضای مجازیمان ترند میشوند. وایرال شدن جزئیات این پرونده چه دردی از مردم ما دوا میکند؟ جز این است که تبعات روانی آن بیشتر از ابعاد هولناک این پرونده در ذهن و رفتار آنها باقی میماند. این را میدانیم که عمر چنین اخباری در فضای مجازی ما بسیار کوتاه است. دو هفته دیگر کسی به خاطر نمیآورد اکبر ثابتی که بود و چه کرد؟ اما موضوع برای بازماندگان این خانواده در جامعه ما هم همین طور است؟ میزان ماندگاری تبعات روانی این ماجرا در ما چطور؟ آن هم ظرف مدت کوتاهی از بین میرود؟ متهم در حضور بازپرس پرونده و در یک اتاق و به شکل محرمانه اعترافهایی میکند. برخی از اینها حتما باید منتشر شود. به هر حال هر پروندهای افراد مرتبطی دارد و اگر موضوع این پرونده مرتبط با یک فرد معروف باشد یا جرم کلانی اتفاق افتاده باشد بازماندگان و مرتبطان با این پرونده ابعاد یک جامعه را پیدا میکنند. اما حتما بخشی از این اعترافها که جنبه افشاگریهای غیراخلاقی دارد و از آن بدتر ممکن است صدماتی را به زندگی عادی دیگر اعضای مرتبط با پرونده که جرمی مرتکب نشدهاند وارد کند نباید رسانهای شود.
***موضوع اینجاست که مرجع قانونی نیز بر این باور است که صر فا در حال انجام وظیفه است و به هر حال مردم مشتاق و منتظر جزییات این نوع پروندهها هستند؟
دقیقا مسئله همین جاست. چرا و از چه زمانی به بعد ما تبدیل به آهنربای اخبار منفی شدهایم و بدون در نظر گرفتن ابعاد روانی این نوع اتفاقها در هر جمعی که وارد میشویم با اشتیاقی که البته تاریخ مصرف هم دارد درباره این موضوعات و اخبار با هم صحبت میکنیم؟ یک نکتهای را باید مطرح کنم اگر تقاضایی از سوی ما نباشد عرضه این اخبار نیز به حداقل میرسد. یعنی حتی آن رسانه و حتی مرجع قانونی از رفتار جامعه نسبت به این اخبار تاثیر میپذیرد در حالی که ما میدانیم در کشورهای پیشرفته وضعیت به این شکل نیست.
***اشارهای هم به آمار پروندههای اینچنینی به ویژه مورد فرزندکشی داشتید. در این مورد هم میزان آسیب اجتماعی ما کمتر بوده است یا این نوع پروندهها در حال افزایش هستند؟
من آماری که ایران اینترنشنال منتشر کرده را مطرح میکنم. هیچ آسیب اجتماعی نیست که ما در ارتکاب به آن به نسبت جمعیتمان نصف و یا نیمی از آمار کشوری مانند آمریکا باشیم. یعنی حتا با در نظر گرفتن نرخ جمعیت، ما در این زمینه نیز یک سوم پرونده فرزندکشی در سال داریم.
***در این آمار چه بازه زمانی در نظر گرفته شده و به طور واریانس یا میانگیری نیز مطرح شده است یا خیر؟
اتفاق ناگوار فرزندکشی ۴۵۰ مورد از پروندههای سالیانه قتل در ایالت متحده آمریکا را به خود اختصاص داده است. این آمار به تازگی در کشورمان ۷۵ مورد در طول یک سال را نشان میدهد.
***رفتار جوامع پیشرفته و مراجع قانونی آنها در مدت زمان به نتیجه رسیدن این نوع پروندهها با رسانهها به چه صورت پیش میرود. سوال اینجاست که آیا اشتیاق برای دانستن جزییات و به اشتراک گذاشتن آنها در این جوامع نیز دیده میشود؟
ببینید یک بار دیگر این تاکید را میکنم که این اخبار در این کشورها نیز به اشتراک گذاشته میشود. در رسانهها منتشر میشود و ما هم که این سوی دنیا هستیم مثلا از یک پرونده ناراحت کننده همکلاسیکشی در فلان ایالت با خبر میشویم. دانشآموز نوجوانی با اسلحه وارد کلاس درس میشود و معلم و اعضای یک کلاس را به قتل میرساند. این خبر در هر حال منتشر میشود، اما دسترسی مردم به جزئیات پرونده با محدودیتهایی همراه است. توجه به زندگی بازماندگان پرونده و حتا خود متهم در اولویت قرار میگیرد و با حساسیتهای ویژهای همراه است.
***آیا در مسیر رسانهای شدن ابعاد و جزییات چنین پروندههایی خلائی مشاهده میکنید؟ اتفاقی که فقدان آن دقیقا نقطه جدایی این مسیر از روش درست آن باشد؟
همانطور که گفتم حتما باید فیلترهایی برای حفظ آبروی متهمان و خانواده آنها داشته باشیم. شما بروید ببینید رسانهها در مورد پرونده خرمدینها چطور صحبتهای پدری که متهم به قتل و مثله کردن سه نفر از اعضای خانوادهاش است را چطور انتشار دادهاند. یعنی دقیقا عین این عبارتها در باره دختر دیگر خانواده و نوه ایشان و رفتار این مادر با نوه را ما از زبان اکبر خرمدین میشنویم و به سرعت هم قضاوت میکنیم. جالب است که رسانهها بعد از انتشار چنین جملههای دوباره تاکید بر این دارند پدری که فرزندانش را مثله کرده از سلامت روان برخوردار است. همین پدر به بدترین شکل ممکن دختر دیگرش را متهم میکند و جالب این جاست که ما هم میپذیریم. توجه داشته باشید این خانم اتهامی ندارد. آن بیرون مثل من و شما باید زندگی کند. شاید محل کاری دارد. همکاران و فامیل و دوست و آشنا دارد. در مورد رفتار ایشان با نوه خانواده چه عبارتی به کار رفته؟ آن هم در رسانههایی که مخاطب میلیونی دارند. خب این بچه آینده دارد. زندگی دارد. در همین اجتماع باید به جایی برسد. او که گناهی نداشته است. من امیدوارم همه اینها صرفا با غفلت همراه باشد. یعنی ما ندانسته این کارها را کرده باشیم و امیدوارتر به این هستم که رویه اصلاح شود. در مورد خلائی که گفتید من در این پروندهها همیشه یک حسرت دائمی دارم. یعنی از زمان انتشار نخستین خبر تا مختومه شدن این پروندهها این حسرت من سر جای خود باقی میماند.
***چه حسرتی؟
ما بزرگترین نظام حمایتی در زمینه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در خاورمیانه را در اختیار داریم. آن هم به سهولت، اما همواره نسبت به اطلاعرسانی درباره آن کم لطفی صورت گرفته است. واقعیت این است که اورژانس اجتماعی ما با شماره ۱۲۳ در کل خاور میانه بی نظیر است. خدماتی که به طور رایگان به خانوادهها ارائه میدهد با مطالعه و تجارب میدانی همراه است و معمولا نتایج مطلوبی از تماسها حاصل میشود. اما در کدام خبرحوادث شما با این جمله برخورد کردهاید که مخاطب محترم اگر در همسایگی و یا در اقوام شما مواردی نظیر سالمند آزاری، کودک آزاری، ضرب و شتم و درگیری، اقدام به خودکشی یا ناهنجاریهای دیگر مشاهده شده آن را به مددکاران اورژانس ۱۲۳ اطلاع دهید. جالب است بدانید در کشورهای پیشرفته از پیش پا افتادهترین اخبار استفاده میکنند تا در انتها برای این مدل نهادها و سازمانهای اجتماعی شان تبلیغ کنند. ما همه گوشی تلفن به دست هستیم و این کار ۳۰ ثانیه هم زمان نمیبرد؛ اما حاضریم ساعتها در فضای مجازی و میان همین اخبار فوق منفی که تبعات جدی روانی به همراه دارد چرخ بزنیم، اما لحظهای به این فکر نکنیم که ممکن است برای پیشگیری از وقوع همین حوادث کاری از ما ساخته باشد.
***یک نکته اینجا مطرح است. یعنی جامعه هنوز تفاوتی میان مسئولیت اجتماعی در این زمینه و دخالت در حریم خصوصی دیگران قائل نیست. یعنی اگر کار یک زوج در آپارتمانی به درگیری فیزیکی میرسد، یا والدینی فرزندشان را مدام آزار میدهند و تنبیه میکنند و یا اصلا همسایهای از اقدام به خودکشی فرزند یک خانواده مطلع شود تماس به اورژانس اجتماعی را دخالت در حریم خصوصی این افراد میبیند. این مرزگذاری به چه صورت باید نهادینه شود؟
توجه شما را به این مسئله جلب میکنم که قتلهای این پروندهها ریشههای عمیقی در گذشته این خانوادهها دارند. امکان ندارد ناهنجاری در این خانوادهها رخ نداده باشد. من از یک مورد در پرونده خرمدینها تعجب میکنم. رسانهها مدام و مدام به این تاکید دارند که قاتل، همدست او و فرزندان خانواده در جامعه رفتاری بسیار عادی و به هنجار و حتی دوست داشتنی داشتهاند. این امکان ندارد. در همین گفتهها دهها تناقض وجود دارد. منزوی بودن پدر هم مطرح میشود. مادر ادعای ضرب و شتم و درگیری فیزیکی در خانه را دارد. من سوال میکنم ضرب و شتمی هست که بی سر و صدا و در سکوت مطلق اتفاق بیفتد؟ آن هم نه یک بار و دوبار. طبق گفتهها و اعترافات و بازجوییها این اتفاق بارها رخ داده است. در صورت صحت این ادعاها حتما همسایهها باید متوجه ناهنجاریهایی در این خانوادهها باشند. من به یک نکته عجیبتر اشاره میکنم. از روز سوم مواردی از سوی دوست قدیمی دختر مقتول خانواده مطرح شده است. ایشان و افراد دیگری گفتهاند که در این خانواده مسئله تعرض پدر به دختر هم مطرح بوده است. توجه داشته باشید مدتها از قتل این خانم میگذرد و حتما مدتهای بیشتری از بیان این مسئله به صورت درد دل یا راز بین دو دوست هم گذشته است. این دوستان تا به حال کجا بوده اند. چرا و به چه دلیل این گزارشها به مراجعی که باید داده نشده است. سوال عمیقتر اینجاست که اگر این موارد در زمان خود گزارش میشد آیا ما شاهد قتلهای بعدی در خانواده میبودیم؟
***خب همین دوستان این تصور و توجیه را دارند که در حال راز داری و حفظ حریم خصوصی افرادی که به آنها اعتماد کردهاند بودهاند؟
رازداری به چه قیمتی؟ به بهای پروندهای که حالا جامعهای را در شوک فرو برده است؟ ما در فضای مجازی به حریم خصوصی هم رحم نمیکنیم. اصلا عامدانه و داوطلبانه بخشهایی از همین حریم خصوصی را به اشتراک میگذاریم. اما به این موارد که آسیبهای جدی هستند، توجهی نداریم و تصور ما این است که دقیقا اینها نباید گزارش شوند. توجه داشته باشید قرار نیست این اتفاقها را به اشتراک بگذاریم. تنها کاری که لازم است و مسئولیت اجتماعی برای ما ایجاب کرده این است که این اتفاقهای نابهنجار را به مرجعی که متخصص پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است گزارش دهیم.
*** آقای دکتر، تلخترین اتفاق پیرامون این نوع پروندهها برای شما در رسانهها و فضای مجازی کدام مورد است؟
خیلی وقتها از سقوط اخلاق در جامعه صحبت به میان میآید. من اعتقادی ندارم که اخلاق دیگر جایگاه خود را در جامعه ما از دست داده، اما به واسطه استفاده بیشتر مردم از فضای مجازی در سالهای اخیر میلی برای دیده شدن از سوی مردم مشاهده میشود. گاهی این میل به هر بهایی میخواهد این ارضاء درونی درباره صرف دیده شدن را داشته باشد. عدهای در مسیر انتشار مطالب چنین پروندههایی هم میخواهند بگویند که ما متفاوت هستیم و شروع به جوکسازی و لطیفهگویی با استفاده از جزییات این پرونده میکنند. راستش را بخواهید این لطیفهها برای من ترسناک هستند. شوخی با چنین اتفاقی آدرسهای بدی به ما که سالها در این زمینه تحقیق کردهایم میدهد. در جوامع دیگر این مورد یا دیده نمیشود یا بسیار ناچیز است. بیتوجهی به این که ما به عنوان یک فرد در جامعه مسئولیتی در قبال این اتفاقها داریم از مرحله سهلانگاری گذشته است. یعنی فرد میداند که این کار در چنین شرایطی مناسب نیست، ولی به بهای دیده شدن در همان فضای مجازی که به حریم خصوصی این افراد رحم نکرده است میخواهد به میل دیده شدن خود پاسخ بدهد. امیدوارم رسانهای شدن پرونده خانواده خرمدین در کنار تلخیهای بی پایانی که دارد این مسئولیت اجتماعی را بیش از پیش در درون ما نهادینه کند و رسانهها نیز مردم را به استفاده بیشتر از خدمات اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ تشویق کنند تا قبل از این که دیر شود بتوانیم از بروز چنین وقایعی پیشگیری کنیم.
https://rahva.ir/?p=21717